کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بامشاد
لغتنامه دهخدا
بامشاد. (اِخ ) نام خنیاگری درزمان خسروپرویز. (یادداشت مؤلف ). نام مطربی است که او نیز مانند باربد عدیل و نظیر نداشته . (برهان قاطع) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ شعوری ) (هفت قلزم )(از انجمن آرای ناصری ). مطربی است ، وجه تسمیه آنکه بامداد چنان می ن...
-
جستوجو در متن
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن بامشاد. پدر ابوالحسن المصری از افاضل و علماء مذهب ابی حنیفه است . بسیار باهوش و قوی فکرت بود در بغدادسال 239 هَ . ق . درگذشت . (حسن المحاضره ج 1 ص 213).
-
باغی
لغتنامه دهخدا
باغی . (ص نسبی ) منسوب به باغ . متعلق بباغ . که در باغ باشد. غیر صحرائی : بلبل باغی بباغ دوش نوایی بزدخوبتر از باربد خوبتر از بامشاد. منوچهری .|| (اِ) عمارتی که در وسط باغ سازند و کلاه فرنگی نیز گویند. (ناظم الاطباء). اما به این معنی جای دیگر دیده نش...
-
بامزد
لغتنامه دهخدا
بامزد. [ زَ ](اِ مرکب ) که در بام زده شود. || نوبتی که نوازند. (فرهنگ نظام ). و مرکب است از آن طبل که دربام (بامداد) زنند، و توان بود که آن طبل باشد که صبح و ظهر و شب بر بام می نواختند. (از فرهنگ نظام ). کوس و نقاره که گاه بامداد بر در سلطان نوازند. ...