کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) (... واعظ) حاجی ملا باقر واعظ از مشاهیر فضلا و وعاظ دوره ٔ ناصرالدین شاه و مؤلف کتاب نفیس «جنةالنعیم فی احوال السید عبدالعظیم » در شرح حال حضرت عبدالعظیم مدفون در شهر ری است . مرحوم حاجی ملاباقر غالباً در مدرسه ٔ خازن الملک نزدی...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) (ملک ...) نام برادر ملک حسین از امرای کرت . میرخواند آرد: بعد از معاودت امیر قزغن ، کار ملک حسین روی به تراجع نهاد... و امراء غور بر او استیلا یافته ،...کار بجایی رسید که بعضی از آن طایفه اتفاق کردند که ملک حسین را گرفته برادرش ب...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) اصفهانی . از شعرای پارسی گوی ، که در اصفهان پرورش یافت و از شعرای دربار شاه سلیمان صفوی بود و در اواسط قرن دهم هَ . ق . درگذشت . از اوست :اضطراب دل نمیدارم و لیکن نامه ام همچو نبض خسته بربال کبوتر می طپد.(از قاموس الاعلام ترکی ج ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) امام محمد. لقب امام [ پنجم ] ابی عبداﷲ و ابی جعفر محمدبن امام علی زین العابدین بن امام حسین بن علی بن ابی طالب باشد. وی بسال 57 هَ. ق . در مدینه تولد یافت ، مادرش فاطمه دختر حسن بن علی بود، 57 سال زندگی کرد و در مدینه بسال 114 هَ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) بهبهانی . از مؤلفان متأخر صوفیه بود. رجوع به غزالی نامه ص 107 شود.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) تبریزی . میرزا باقر قاضی زاده ٔ تبریزی از شعرای فارسی گوی و اهل تبریز بود. از اوست :بر زمین نتوان فکندن هر که را برداشت عشق صورت منصور را بردار میباید کشید.(از قاموس الاعلام ترکی ج 2ص 1201).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) چای . رودی است در آناطولی که از دهستان دمیرچی طاغ سرچشمه میگیرد و از ولایت سنجاق و صاروخان میگذرد آنگاه وارد خلیج چاندارلی میشود. این رود را در قدیم قایقوس می نامیده اند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1201).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) خان . سالار ملی . رجوع به باقرخان شود.
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) داماد. شمس الدین محمد باقربن محمدالحسینی استرابادی معروف به داماد از علمای بزرگ معقول عصر صفوی ساکن اصفهان بود. به فارسی و عربی شعر میسرود. از تألیفات او القبسات و الصراط المستقیم و الحبل المتین و شارع النجاة و عیون المسایل را م...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) شاملو. محمدباقر بیک متخلص به باقر از امیرزادگان ایران است . بهمراه نادرشاه بهندوستان رسیده ، بعد از مراجعت شاه در ایران بخدمتی مأمور گردیده بود، با آنکه خدمت را موافق حکم سرانجام می نمود روزی که بحضور جمیع امرا معاتب شد از فرط غ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) شیرازی . از شعرای پارسی گوی که در جراحی و کحالی نیز مهارتی داشته است . از اوست :یار ما را از تمنا سیر نتوانست کردآفتاب این ذره را تسخیر نتوانست کردعمرها کوشید در آبادی ما روزگارآخر این ویرانه را تعمیر نتوانست کرد.(از قاموس الاعلا...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) شیرازی . ملاباقر شیرازی از شعرای پارسی گوی که به هندوستان کوچید و بخدمت علی ابراهیم خان درآمد. از اوست :چون خرامان در چمن آن سرو موزون میشوددرمیان لاله و گل بر سرش خون میشود.(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1202).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) کاشی . از شعرای پارسی گوی مقیم هند: مشهور به باقرخورده (خرده ؟) اصلش از کاشان بود و از آنجا به هندوستان رفته و هم درآنجا بوطن معهود شتافت . صاحب دیوان است . از اوست :شب ناله ٔ من گوشزد مرغ چمن شدبیچاره گرفتار گرفتاری من شد.گویند ...
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) گوغری . از سران طوایف کرمان که در زمان حمله ٔ آقا محمدخان قاجار بکرمان ، با باباخان همراهی و همکاری کرده است . (از تاریخ وزیری کرمان ص 355).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن علی رضا ملقب به باقر. او راست : جامعالشواهد مبنی بر شرح شواهد شرح الامثله و شرح التصریف العزی و الشافیه . (از معجم المطبوعات ج 2 ص 1631).