کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باس کله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باس کله
لغتنامه دهخدا
باس کله . [ ک ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گواور بخش گیلان غرب شهرستان شاه آباد که در 75 هزارگزی خاور گیلان و 18هزارگزی خاور گواور واقع است . ناحیه ای است سردسیر ودارای 100 تن سکنه که آب آن از رودخانه ٔ گواور تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و ...
-
واژههای مشابه
-
بأس
لغتنامه دهخدا
بأس . [ ب َءْس ْ ] (ع اِ) بؤس . شدت . دلاوری در جنگ . (اقرب الموارد). بأساء قوت در حرب و دلیری . (منتهی الارب ). || عذاب . سختی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قوت . نیرو: و انزلنا الحدید فیه بأس شدید؛ یعنی نیروی شدید. || خوف . ترس . لابأ...
-
باس پوانت
لغتنامه دهخدا
باس پوانت . (اِخ ) حاکم نشین آنتیل و بندری در ساحل اقیانوس اطلس و دارای 6120 تن جمعیت است .
-
باس کدو
لغتنامه دهخدا
باس کدو. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 2500گزی شمال سردشت و در پانصدگزی شمال راه ارابه رو بیوران به سردشت در کوهستان واقع است . ناحیه ای است معتدل با 72 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سردشت تأمین میشود، محصول ع...
-
باس تر
لغتنامه دهخدا
باس تر. [ت ِ ] (اِخ ) نام شهر و بندری مهم از آنتیل فرانسه و حاکم نشین ناحیه ٔ گودلوپ و در حدود ده هزار و پانصد تن جمعیت دارد. || همچنین نام بندری از بنادر آنتیل انگلستان که قریب 8500 تن جمعیت دارد.
-
باس فره کانس
لغتنامه دهخدا
باس فره کانس . [ ف ِ رِ ] (فرانسوی ، ص مرکب ) کم بسامد. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). اصطلاح علمی در الکتریسیته . موجهائیکه بس آمد آنها از 10000 کوچکتر باشد موجهای کم بس آمد (قلیل التواتر) و آنهائیکه دارای بس آمد هستند موجهای پر بس آمد نامیده میشوند. بز...
-
واژههای همآوا
-
باسکله
لغتنامه دهخدا
باسکله . [ ک ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آسمان آباد بخش شیروان چرداول که در کنار راه اتومبیل رو چرداول به ایلام واقع است . ناحیه ای است کوهستانی گرمسیر دارای 300 سکنه ، آب آن از چشمه و چاه تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب و لبنیات و شغ...
-
جستوجو در متن
-
عرین
لغتنامه دهخدا
عرین . [ ع َ ] (ع اِ) بیشه و درختستان که جای شیر و کفتار و گرگ و مار باشد. (منتهی الارب ). بیشه . (دهار). جایگاه شیر. آرامگاه شیر.خانه ٔ شیر. (زمخشری ). مأوای اسد و کفتار و گرگ و مار. (از اقرب الموارد). بیشه و صحرایی پردرخت ، و شیررا اکثر به آن نسبت...
-
غرة
لغتنامه دهخدا
غرة. [ غ ُرْ رَ ] (ع اِ) ج ، غُرَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(اقرب الموارد). سپیدی پیشانی است بزرگتر از درمی . وَضَح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صاحب صبح الاعشی گوید (ج 2 ص 19) غرة، سفیدی پیشانی اسب را گویند که بزرگتر از درهم باشد...
-
ذلفاء
لغتنامه دهخدا
ذلفاء. [ ذَ ] (اِخ ) بنت الابیض زوجة و معشوقه ٔنجدة ابن الاسود پسر عم خود. وی کنیزکی از اهل مدینه معاصر خلفای اموی است ، او را در ابتداء سعیدبن عبدالملک بخرید و سپس ببرادر او سلیمان بن عبدالملک رسید واو عشقی بیش از حدّ به وی می ورزید و او را در عشق ذ...
-
چو
لغتنامه دهخدا
چو. [ چ ُ ] (حرف اضافه ) (ادات تشبیه ) مخفف و مرادف چون است . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). بمعنی مانند است . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). کلمه ٔ تشبیه و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). بسان . بکردار. مثل : عطات باد چو باران ...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...