کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (568 هَ . ق .) نجم الدین . اولین از ملوک ایوبی بود. وی در قاهره درگذشت و در مدینه ٔ منوره دفن شد. رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 381 چ سوم شود.
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (603 - 647 هَ . ق .) ابن محمدبن ابی بکربن ایوب مکنی به ابوالفتوح و ملقب به نجم الدین ، ملک الصالح . از کبار ملوک ایوبی به مصر است . وی در قاهره متولد شد و در همانجا نشو و نما یافت و بعد از خلع برادرش به سال 637 هَ . ق . بحک...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) (994 - 1071 هَ . ق .) ابن احمد خلوتی . شیخ و بزرگ متصوفین بود. اصل وی از بقاع العزیزی در شام است . در این محل تولد و نشو و نما یافت و به دمشق درگذشت . به انواع علوم آشنا بود و شیخ زمان خود بشمار میرفت . او راست : ذخیرة الفت...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابرش بغدادی . یکی از اطبای اوایل مائه ٔ سیم هجری است . از افاضل این طبقه و مهره ٔ این سلسله است . وی معاصر با معتصم و واثق و متوکل عباسی است و از زمره ٔ اطبائیست که در زمان هارون و مأمون بتحصیل لسان و لغت یونان همت گماشت و...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن ابی تمیمه کیسان سختیانی بصری (66 - 131 هَ . ق .) از بزرگان و فقهای عصر خود بود. تابعی است و از پرهیزگاران و زهاد بشمار میرود و از حفاظ حدیث و مردی مطمئن و ثقه است و از او 800 حدیث نقل کرده اند. (اعلام زرکلی ج 1ص 382 چ س...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن زید بن قیس زراره هلالی (متوفی در 84 هَ . ق .). یکی از بلغای روزگار و خطیب معروف زمان خود بود. به او مثل زنند «ابلغ من ابن القربه ». وی به عین التمر که در قسمت غربی کوفه قرار داشت رفت و آمد میکرد تا بحجاج پیوست . حجاج را...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن قاسم الرقی . یکی از نقله و مترجمین از سریانی به عربیست . از جمله ترجمه های او ترجمه ٔ ایساغوجی است . (ابن الندیم ).
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) پسر خواجه ابوبکر است که قاضی سمرقند بود، و خواجه ایوب همچون پدرش جامع فضایل و کمالاتست و شعر نیز میگویند. غزل :میی که ساقی خونین دلان بجام انداخت پی خرابی عشاق تلخکام انداخت رمیده بود از این دامگاه مرغ دلم فریب دانه ٔ خال ت...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) در لغت به معنی برگشت بسوی خداست و ایوب کسی است که در سرزمین عوص زیست کرد. (کتاب ایوب 101). اولین دفعه این اسم توسطحزقیا نام برده شده است و او در حالت تیریازخ در یکی از نقاط اطراف شرق فلسطین نزدیک صحرای لم یزرع موقعی که کلدا...
-
ایوب
لغتنامه دهخدا
ایوب . [ اَی ْ یو ] (اِخ ) نام پدر سلطان صلاح الدین ایوبی مؤسس سلسله ٔ ایوبیان . رجوع به صلاح الدین شود.
-
واژههای مشابه
-
حفرة ایوب
لغتنامه دهخدا
حفرة ایوب . [ ح ُ رَ ت ُ اَی ْ یو ] (اِخ ) موضعی است به قیروان و از آنجاست یحیی بن سلیمان حفری مقری . او از فضیل بن عیاض و ابی معمر عبادبن عبدالصمد و از او پسر وی روایت کند. (معجم البلدان ).
-
دیر ایوب
لغتنامه دهخدا
دیر ایوب . [ دَ رِ اَی ْ یو ] (اِخ ) نام قریه ای است به حوران از نواحی دمشق و قبر ایوب نبی در این قریه است . (از معجم البلدان ).
-
رشید ایوب
لغتنامه دهخدا
رشید ایوب . [ رَ اَی ْ یو ] (اِخ ) شاعر لبنانی است . در بسکنتا از دیه های لبنان بدنیا آمد و در سال 1889م . به پاریس سفر کرد و سه سال در آنجا اقامت گزید و سپس به منچستر رفت و همچنان در آنجا ساکن شد. بعد به زادگاه خود برگشت و چند سال در آنجا ماند. پس ا...
-
ایوب رهاوی
لغتنامه دهخدا
ایوب رهاوی . [ اَی ْ یو ب ِ رَ ] (اِخ ) نام یکی از مترجمین و نقله ٔ کتب از زبانهای دیگر بعربی است . (ابن الندیم ). صاحب کتاب التفسره . (مفاتیح ).