کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایقان
لغتنامه دهخدا
ایقان . (ع مص ) (از «ی ق ن ») به یقین دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بی گمان دانستن و بی گمان شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : مکان علمست نفست را زبان اندیشه ٔ رهرونزولت پایه ٔ او نی عر...
-
جستوجو در متن
-
بیقین
لغتنامه دهخدا
بیقین . [ ب ِ ی َ قی ] (ق مرکب ) بی گمان و بدون شک و حتماً و یقیناً. (ناظم الاطباء): استیقان ؛ بیقین دانستن . ایقان ؛ بیقین دانستن چنانکه هیچ گمانی نماند. (ترجمان القرآن ). رجوع به یقین شود.
-
تیقن
لغتنامه دهخدا
تیقن . [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بی گمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بی گمان دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علم و آگهی یافتن بر چیزی .(از اقرب الموارد). بایقین شدن . بی گمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : با خود گفتم اگر ب...
-
موقن
لغتنامه دهخدا
موقن . [ ق ِ ] (ع ص ) (از «ی ق ن ») یقین دارنده و پندارنده . (ناظم الاطباء).یقین کننده . (غیاث ) (آنندراج ). بی گمان . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ) (دهار). آوری . بی گمان در امری . باورکرده . گرویده . صاحب یقین . هستو. خستو : ناله ٔ گرگان خود را م...
-
حسین علی بهاء
لغتنامه دهخدا
حسین علی بهاء. [ ح ُ س َ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباس نوری بن بزرگ معروف به بهأاﷲ رئیس فرقه بهائیان . وی در محرم 1233 هَ . ق . / 1817 م . در تهران متولد و در مازندران بزرگ شد و به تهران آمد و دعوت باب را پذیرفت و جانشین وی گردید و پس از قتل ناصرالدین ش...
-
رافعی قزوینی
لغتنامه دهخدا
رافعی قزوینی . [ ف ِ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن فضل مکنی به ابوسعید بابویه ؛ حکیم خاقانی او را مدح کرده است . رضا قلیخان او را عارف و محققی واقف و حکیمی با ایمان و شاعری با ایقان شمرده و نوشته : وی والد امام الدین رافعی بوده و قطعه ٔ زیر ...
-
عروج
لغتنامه دهخدا
عروج . [ ع ُ ] (ع مص ) بلند گردیدن و برآمدن . (از منتهی الارب ). بر آمدن و به بالا برشدن ، و با لفظ «کردن » مستعمل است . (از آنندراج ). به بالا بر شدن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). به بالا برشدن و به آسمان برشدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بی...
-
اسلاف
لغتنامه دهخدا
اسلاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَلَف .پدران پیشین . قدماء. اقدمین . پیشینگان . (غیاث ). گذشتگان . (زمخشری ). درگذشتگان . مقابل اخلاف : گرچه اسلاف من بزرگانندهر یک اندر هنر همه استاد. مسعودسعد.با خود گفتم اگر بردین اسلاف بی ایقان و تیقن ثبات کنم همچون آن ج...
-
پادشاهان
لغتنامه دهخدا
پادشاهان . [ دْ / دِ ] (اِخ ) (کتاب ...) در تورات کتاب ملوک . نام دو کتاب از کتب مقدس بنی اسرائیل است که به اول و دوم موسوم است و این دو کتاب در اصل عبری یک کتاب و حاوی تاریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل است . گروهی برآنند که کتب مذکوره ٔ پادشاهان پیش از...
-
بیوتات
لغتنامه دهخدا
بیوتات . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بیوت . جج ِ بیت . (از منتهی الارب ). رجوع به بیت شود. || خاندانهای بزرگ . نجبا، یقال : هو من اهل البیوتات ؛ او از خاندانی بزرگ است . (مهذب الاسماء) : پس دو سال بملک اندربنشست (بهرام گور) و خواسته ٔ پدر بدرویشان داد... شکرا...
-
بشر حافی
لغتنامه دهخدا
بشر حافی . [ ب ِ / ب ُ رِ ] (اِخ ) نام ولیی که برهنه پا میگشت . (غیاث ) (از آنندراج ). یکی از اولیاکه برهنه پا میگشت . (ناظم الاطباء). بشربن حرث بن عبدالرحمن به این نسبت مشهور میباشد. (سمعانی ). بشربن حارث بن عبدالرحمن بن عطأبن هلال معروف به حافی . ...
-
بی گمان
لغتنامه دهخدا
بی گمان . [ گ ُ / گ َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بدون شک و بطور یقین . (ناظم الاطباء). از پهلوی ویگومان . آنکه شک ندارد. آنکه بیقین است . (یادداشت مؤلف ). بی شک و شبهه . (آنندراج ). بیقین . یقیناً. بلاشک . محققاً. بلاریب . بی شبهه . بلاشبهه . بلاتردید. (ی...
-
ثبات
لغتنامه دهخدا
ثبات . [ ث َ ](ع مص ، اِمص ) قرار. استقرار. برجای بودن . بر جای ماندن . قرار گرفتن . ثبوت . توطد. پایداری . استواری . استوار شدن . قیام . (از منتخب از غیاث ). بقا. دوام . پابرجائی . پافشاری . ایستادن . (زوزنی ). سکون : همی تاخت تا پیش آب فرات ندید ان...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن جلاء رملی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از مشاهیرعرفا و معارف طبقه ٔ اهل حال است . صاحب نفحات الانس اصل وی را از بغداد نوشته و پدرش از بغداد به رمله ٔ شام نقل کرد و در آنجا ساکن گشته زنی از خانواده ٔ قدس و تقوی بخواست و آن ع...