کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایشیک آقاسی باشی گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایشیک آقاسی باشی گری
لغتنامه دهخدا
ایشیک آقاسی باشی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ایشیک آقاسی باشی بودن . شغل ایشیک آقاسی باشی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
ایشیک خانه
لغتنامه دهخدا
ایشیک خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اداره ٔ تشریفات سلطنتی قاجاریان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
مین باشی گری
لغتنامه دهخدا
مین باشی گری . [ میم ْ گ َ ] (حامص مرکب ) خدمت در مرتبه ٔمین باشی . متصدی شغل مین باشی بودن . تصدی کار مین باشی : خدمت ایالت و حکومت و یوزباشی گری و مین باشی گری و تیول و... (تذکرةالملوک ص 8). خدمت مین باشی گری تفنگچیان و جارچیان و تعیین جماعت تفنگچی...
-
ایستادگان مجلس
لغتنامه دهخدا
ایستادگان مجلس . [ دَ / دِ ن ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از مناصب دربار صفوی که جزء جمع ایشک آقاسی باشی دیوان بوده اند : و امور و نسق مجلس از جماعت مجلس نشین و ترتیب نشینان و ایستادگان مجلس از اعلی تا ادنی متعلق به ایشک آقاسی باشی دیوان . (ت...
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ سلاطین و امرا که در عرف هند دربار گویند. (آنندراج ). دربار پادشاهی . سرای سلطنتی . (ناظم الاطباء). خانه ٔ شاه . دربار شاه . || (اصطلاح دوره ٔ قاجاریه ) دارالحکومه . || هر یک از ادارات دولتی . (یادداشت مرحوم...
-
کشیک
لغتنامه دهخدا
کشیک . [ ک َ / ک ِ ] (ترکی ، اِ) پاسبان . نگهبان . || مرد پاسبان . (ناظم الاطباء). قراول . نگهبان پاسدار. || نوبت دار. (یادداشت مؤلف ). || نوبت پاسبانی . (آنندراج ). || وظیفه ٔ مراقبت در کارهای لشکری در مدتی محدود از شب یا روز. قراولی . (یادداشت مؤ...
-
جانقی
لغتنامه دهخدا
جانقی . (اِ) مجمع جانقی .بر امراء دولت صفویه که هفت تن بوده اند: قورچی باشی ،قوللرآقاسی ، ایشک آقاسی باشی ، تفنگ چی آقاسی ، وزیر اعظم ، دیوان بیکی ، واقعه نویس اطلاق میشد. که تمام امور مملکتی در مجمع آنان رسیدگی میگردید و اگر مجمع برای فرستادن سپهسال...
-
باشی
لغتنامه دهخدا
باشی . (ترکی ، ص نسبی ) مرکب از باش بمعنی سر و «ی » نسبت ، بمعنی مقدم و رئیس . وآن بیشتر در ترکیبات بکار رود. سردار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رئیس . مدیر. (ناظم الاطباء). فرمانده .- آبدارباشی . آت باشی . آردل باشی . آشپزباشی . اسلحه دارباشی . امیر...
-
ریش سفید
لغتنامه دهخدا
ریش سفید. [س َ / س ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد معمر و سالخورده که آن را به ترکی «آق سقّال » گویند. (آنندراج ). پیرمردو مسن . (از ناظم الاطباء). سال خورد. پیر و کهنه . (ازمجموعه ٔ مترادفات ص 82). || رئیس و سرکار.(ناظم الاطباء). کنایه از رئیس و مهتر، و...
-
کیخسروخان
لغتنامه دهخدا
کیخسروخان . [ک َ / ک ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری و خواهرزاده ٔ رستم خان سپهسالار گرجی بود. (فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور ص 493). در زمان شاه عباس صفوی به مناصب عالی نایل شد. (از قاموس الاعلام ترکی ). با سپاه ازبک جنگهای مردانه ک...
-
دفتردار
لغتنامه دهخدا
دفتردار. [ دَ ت َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ دفتر. صاحب دفتر. دفتردارنده . || حافظ و نگهبان دفتر. || آنکه شغلش ثبت نامه ها در دفتر است . (فرهنگ فارسی معین ). || خزانه دار. (ناظم الاطباء) : توأمان او را دفتردار و کمربند کمترین . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ...
-
یوزباشی
لغتنامه دهخدا
یوزباشی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ ترکی است (از: یوز، صد + باش ، رئیس و سر + ی ) و معنی ترکیبی آن سردار و رئیس صد نفر است . رئیس صد تن . قائد صده . (یادداشت مؤلف ). سردار صد کس . (آنندراج ) : در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید...
-
دولت خانه
لغتنامه دهخدا
دولت خانه . [ دَ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ دولت و اقبال : ز دولت خانه ٔ این هفت فغفور سخن را تازه تر کردند منشور. نظامی .هر روز... دست اقبال در دولت خانه ٔ تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2). || بارگاه و کوشک و خانه . (ناظم ا...