کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایجاد کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علینقی ایجاد
لغتنامه دهخدا
علینقی ایجاد. [ ع َن َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدعلی خان همدانی . متخلص به ایجاد. اصل او از همدان بود و در «برهان پور» متولد شد ودر سال 1189 هَ . ق . درگذشت . ابیاتی از شعر او در نتایج الافکار نقل شده است . (از الذریعه ج 9 ص 764).
-
جستوجو در متن
-
خراشنده
لغتنامه دهخدا
خراشنده . [ خ َ ش َ دَ / دِ ] (نف ) ایجاد خراش کننده . آنکه بخراشد. آنکه ایجاد خراش کند.
-
سبب ساز
لغتنامه دهخدا
سبب ساز. [ س َ ب َ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ سبب . ایجاد کننده ٔسبب . || (اِخ ) باریتعالی . مسبب الاسباب .
-
خصومت آمیز
لغتنامه دهخدا
خصومت آمیز. [ خ ُ م َ ] (نف مرکب ) ایجاد خصومت کننده . موجب خصومت شونده . (یادداشت مؤلف ).
-
مسموم کننده
لغتنامه دهخدا
مسموم کننده . [ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که ایجاد مسمومیت کند. که زهر خوراند یا در بدن درآورد. || دارای اثر سم . که ورودش در بدن حیوان یا انسان یا گیاه ایجاد مسمومیت کند.- هوای مسموم کننده ؛ هوای آلوده به گازها و مواد سمی ، از قبیل اکسید ...
-
مصالح
لغتنامه دهخدا
مصالح . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه مصالحه کند. مصالحه کننده . سازش کننده . (از یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح حقوق ) آنکه مالی یا حقی را به دیگری صلح کند و واگذارد اعم از آنکه معوض باشد یا غیرمعوض . آنکه طرف ایجاد عقد صلح واقع گردد. کسی که مالی یا امری را ...
-
طرب آرا
لغتنامه دهخدا
طرب آرا. [ طَ رَ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ انجمن . ایجاد سرور و خوشحالی کننده : با طرب دارم و مرد طرب آرایت با سماع خوش و با بربط و با نایت .منوچهری .
-
مسدد
لغتنامه دهخدا
مسدد. [ م ُ س َدْ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تسدید. رجوع به تسدید شود. || راست کننده ٔ نیزه و در طول نهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || موفق کننده و ارشادکننده کسی را به گفتار و کردار سداد و صواب . (از اقرب الموارد). || که سد کند. سده آرند...
-
فاسی
لغتنامه دهخدا
فاسی . (ع ص ) اخراج کننده ٔ باد از مخرج بدون ایجاد صوت . اسم فاعل از فسو وفساء است که بمعنی اخراج باد از مخرج بدون ایجاد صوت است . (از اقرب الموارد). || (اِ) تخمی است سرخ و خمیده و تلخ ، و غلاف او مثل خرنوب و برگش مانند برگ نخود، و در میان گندم و جو ...
-
رادع
لغتنامه دهخدا
رادع . [ دِ ] (ع ص ، اِ) چیزی که ماده ٔ علت را بازگرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ضد جاذب است و آن دارویی است دارای طبعی سرد چون آن را بر عضوی نهند در آن ایجاد سردی کند و آن را جمع کند و سوراخهای آن را تنگ گرداند و حرارت جذب کننده ٔ آن را بشکند و هر چ...
-
قارع
لغتنامه دهخدا
قارع . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قرع . کوبنده . کوبنده ٔ در. || فال زننده به قرعه . قرعه کشنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کسی که موی سر او به علتی ریخته باشد. || قبول کننده ٔ مشورت . || کسی که بازایستد از آنچه فرمایند. (آنندراج ). || مقابل مقرو...
-
غده ٔ پاراتیروئید
لغتنامه دهخدا
غده ٔ پاراتیروئید. [ غ ُدْ دَ / دِ ی ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این غده از نظر ترشح داخلی و اثر فیزیولوژیکی دارای اهمیت خاصی است . تعداد این غده چهارتاست : دوتای آن در بالای غده ٔ تیروئید و تقریباً چسبیده به غده ٔ تیروئید است و دوتای دیگر در سطح ...
-
هارمونیم
لغتنامه دهخدا
هارمونیم . [ م ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) هارمنیم .گونه ای ابزار بادی موسیقی است که دارای صفحه ٔ کلید است به عبارت دیگر آلت موسیقی بدون لوله ای است که نی آزاد یا لوله های صوتی آزادی در آن تعبیه شده است .هارمونیم و دستگاههای تکمیل شده ٔ بعدی آن که در امری...
-
ناپلئون سوم
لغتنامه دهخدا
ناپلئون سوم . [ پ ُ ل ِ ءُ ن ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ ناپلئون اوّل است و پدرش لوئی بناپارت پادشاه هلند و مادرش هورتانس بوهارنه بود. در سال 1808 بدنیا آمد دوران جوانی خود را با ماجراها و حوادث گذراند. در سال 1836 در استراسبورگ و در 1840 در بولو...