فاسی . (ع ص ) اخراج کننده ٔ باد از مخرج بدون ایجاد صوت . اسم فاعل از فسو وفساء است که بمعنی اخراج باد از مخرج بدون ایجاد صوت است . (از اقرب الموارد). || (اِ) تخمی است سرخ و خمیده و تلخ ، و غلاف او مثل خرنوب و برگش مانند برگ نخود، و در میان گندم و جو میروید، و به یونانی اندروصارون نامند. در اول گرم و تر و لطیف و قابض و مفتح سده ٔ احشاء و جهت درد مفاصل و عسرالنفس و سپرز نافع، و فرزجه ٔ او با عسل مانع حمل ، و شرب جوشانیده ٔ او در روغن زیتون کشنده ٔ کرم معده ، و قدر شربتش دو درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به فاس شود. || (ص نسبی ) منسوب به شهر فاس که بلد معروفی است در مغرب اقصی . (سمعانی ). رجوع به فاس شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.