کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکدش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکدش
لغتنامه دهخدا
اکدش . [ اِ / اَ دَ ] (ترکی ، ص ، اِ) محبوب . (غیاث اللغات ). معشوق . (یادداشت مؤلف ). محبوب و مطلوب . (آنندراج ) (از برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). مطلوب . (از فرهنگ جهانگیری ). یکدش . ایکدش . ایکدیج . (فرهنگ فارسی معین ) : من نه به وقت خویشتن...
-
جستوجو در متن
-
اکادش
لغتنامه دهخدا
اکادش . [ اَ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اِکدِش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اکدش شود.
-
اکادشه
لغتنامه دهخدا
اکادشه . [ اَ دِ ش َ ] (ع ص ، اِ) اکادش . ج ِ اکدش . رجوع به اکدش و فیه مافیه حواشی ص 334 شود.
-
دودرغه
لغتنامه دهخدا
دودرغه . [ دُ دَ غ َ / غ ِ ] (ص مرکب ) اسب اکدش . دورگه . رجوع به دورگه شود.
-
ماخچی
لغتنامه دهخدا
ماخچی . (اِ) اسبی را گویند که از یک جانب تازی باشد و از جانب دیگر ترکی و آنرا اکدش هم نامند. (از فرهنگ جهانگیری ). اسپی که از یک جانب ترکی باشد و از جانب دیگر عربی که اکدش گویند و در سامی گوید اسپی که عربی نباشد به تازی برذون گویند و شیخ ابو جعفر، ما...
-
دوتخمه
لغتنامه دهخدا
دوتخمه . [ دُ ت ُ م َ / م ِ ] (ص نسبی ) خشوک و حرامزاده . (ناظم الاطباء). || مولودی که پدر آن سیاه و مادر آن سپید بود و بالعکس . || هر حیوان و نباتی که از دو جنس مختلف بوجود آمده باشد. (ناظم الاطباء). اکدش . اسب دوتخمه . دورگه . که پدر عربی و مادر تر...
-
اکادیش
لغتنامه دهخدا
اکادیش . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اکدش ، به معنی اسبی که نژادی اصیل نداشته باشد. دزی در ذیل قوامیس العرب گوید: از زبان ترکی اخذ شده است . و صاحب قطر المحیط آورده که عامی است : و هم (بنوکلاب ) یرکبون الاکادیش . (صبح الاعشی ج 1 ص 241) (از متن اللغة).
-
ایکدش
لغتنامه دهخدا
ایکدش . [ دِ ] (ترکی ، اِ) دو چیز بهم آمیخته . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || کسی که پدر و مادرش چینی و روسی یا فرنگی و هندی باشند. || اسب مخبس یعنی اسبی که از جفتی اسب ترکی و تازی پیدایش یابد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به اکدش شود.
-
جسمانی
لغتنامه دهخدا
جسمانی . [ ج ِ نی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به جسم . هر چیز که به جسم منسوب بود. مقابل روحانی . || در اصطلاح ، آن چیزی باشد که در جسم حلول کند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : ذات جسمانی او کز دم روحانی بودنه ز صلصال ز مشک هنر آمیخته اند. خاقانی .دل که ب...
-
دورگه
لغتنامه دهخدا
دورگه . [ دُ رَ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) دوتخمه . دورگ . اسب یا حیوانی که از دو جنس مختلف باشد. اسبی که نژاد وی آمیخته شده باشد. (ناظم الاطباء): اسب دورگه ؛ اسب دوتخمه . عربی و ترکمانی . اکدش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دورگ شود. || مطلق آمیختگی چنانکه ...
-
یکدش
لغتنامه دهخدا
یکدش . [ ی َ دِ] (اِ) امتزاج و اتصال دو چیز را گویند با هم . (برهان ) (آنندراج ). امتزاج و اتصال . (ناظم الاطباء). اکدش .(فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). || (ص ، اِ) اسبی را گویند که پدرش از جنسی و مادرش از جنس دیگر باشد. (از برهان ) (آنندراج ). اسبی که...
-
کدش
لغتنامه دهخدا
کدش . [ ک َ ] (ع مص ) خراشیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به شمشیر یا نیزه زدن کسی را و خسته کردن وی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) . || سخت راندن کسی را. || بریدن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از...
-
خلاف
لغتنامه دهخدا
خلاف . [ خ ِ ] (ع اِ) نوعی از بید است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). درخت بید را گویند. چنین گویند که در عهد قدیم تخم او در زمین افتاده و بخلاف معهود درخت او برآمد و بزرگ شد. بدین سبب ، عرب او را خلاف نام نهاد و این تعریف خلیل بن...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اَ ] (پیشوند) همزه ٔمفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده ،چون : ابرنایو؛ نابرنا، نابالغ. اَمهرک َ؛ بی مرگ . (اوستائی ). اکرانه ؛ بی کنار، بی کرانه ، نامتناهی . و این حرف برای چنین معنی در کلمه ٔ اَسغدَه ، به معنی ناسوخته ، یا نیم سو...