کدش . [ ک َ ] (ع مص ) خراشیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به شمشیر یا نیزه زدن کسی را و خسته کردن وی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) . || سخت راندن کسی را. || بریدن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از پس راندن و دور کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). راندن . یقال کدشت الابل ، اذا طردتها. (اقرب الموارد) . || به مشقت و رنج ورزیدن برای عیال خویش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کسب کردن برای عیال خویش . (ناظم الاطباء). || به عطا و خیر کسی رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نقول کدشت منه عطاء؛ اذا اصبته . (منتهی الارب ). || و قولهم اُکدُش بخبر؛ یعنی بطرفی از آن خبر بده و آگاه کن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.