کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِماله،اماله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تلطیف
لغتنامه دهخدا
تلطیف . [ ت َ ] (ع مص ) لطیف گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). ظریف و لطیف کردن . (از ناظم الاطباء). || در علم تجوید و اصطلاح قراء عبارت است از اماله . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به اماله شود.
-
بطح
لغتنامه دهخدا
بطح . [ ب َ ] (ع مص ) بر روی افکندن کسی را. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (مؤید الفضلاء). به روی افکندن و خوار کردن . (زوزنی ). در روی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). به روی افکندن . و رجوع به دزی ج 1ص 93 شود. || در اصطلاح قراء، اماله ر...
-
حنج
لغتنامه دهخدا
حنج . [ ح َ ] (ع مص ) کج کردن . (ناظم الاطباء). کژ کردن کسی را. (منتهی الارب ). کژ کردن چیزی را: حنجه ؛ اماله عن وجهه . (آنندراج ) (اقرب الموارد). سخت تافتن رسن را. (منتهی الارب ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || عارض شدن : حنجت حاجة؛...
-
اضجاع
لغتنامه دهخدا
اضجاع . [ اِ ] (ع مص ) بر پهلو خوابانیدن کسی را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پهلوی کسی را بر زمین نهادن . (از اقرب الموارد). کسی را پهلو بر زمین نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). بر پهلو خوابانیدن . || خالی ساختن جوال کسی را که پر ...
-
تفخیم
لغتنامه دهخدا
تفخیم . [ ت َ ] (ع مص ) بزرگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بزرگ داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بزرگ کردن . (غیاث اللغات ). بزرگ داشتن و بزرگ قدر گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) : و ...
-
انأت
لغتنامه دهخدا
انأت . [ اِ ءَ ] (ع مص ) گران گردانیدن و سنگین کنانیدن و سبب میل کردن شدن . (ناظم الاطباء). گران گردانیدن و مایل ساختن گرانی بار. (منتهی الارب ). گویند: اناء الحمل ؛ اذا اثقله و اماله کذهبت به و اذهبت . (از منتهی الارب ). || (اِ) دیر و درنگ و آهستگی...
-
دهورة
لغتنامه دهخدا
دهورة. [ دَهَْ وَ رَ ] (ع مص ) فراهم آوردن چیزی را و انداختن آن را در مغاکی میان دو کوه یا عام است . || ریخ زدن . || پر و بی اماله خواندن کلام را. || راندن و دفع نمودن دیوار را پس افتادن . || بزرگ کردن لقمه را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاط...
-
چسپانیدن
لغتنامه دهخدا
چسپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چسپاندن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). دوسانیدن . دو چیز را بهم ملصق کردن . چفسانیدن . چسبانیدن . بشلانیدن . دو یا چند چیز را بوسیله ٔ سریش یا انواع دیگر چسپ ها بهم چسپاندن . اِلزاز. اِلزاق . اِلساق . اِلصاق . لَطّ. (منته...
-
احتقان
لغتنامه دهخدا
احتقان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درد شکم گرفتن از بندآمدن بول . شاشبند شدن . شاشبند. حبس البول . || احتباس مواد در تن . || بازداشتن . || نگاه داشتن . || احتقنت الروضة؛ اشرفت جوانبها علی سرارها. (منتهی الارب ). || حقنه کردن . اماله کردن . تنقیه کردن . || خ...
-
فتح
لغتنامه دهخدا
فتح . [ ف َ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه جرجانی ). || فیروزی و گشایش کفرستان . (منتهی الارب ). پیروز شدن . (اقرب الموارد). گشودن و تسخیر کردن شهری یا سرزمینی : از پس فتح بصره ، فتح یمن وز پس هر دو فتح شام و حجاز. فرخی...
-
تنقیه کردن
لغتنامه دهخدا
تنقیه کردن . [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک و پاکیزه و صاف کردن . (ناظم الاطباء) : سبح ﷲ هست اشتابشان تنقیه ٔ تن می کند ازبهر جان . مولوی .رجوع به تنقیة شود. || مسهل خوردن و اماله کردن . (ناظم الاطباء). حقنه کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)....
-
انبیر
لغتنامه دهخدا
انبیر. [ اَم ْ ] (مص ) پر کردن ومملو گردانیدن . (برهان قاطع). پر کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). انباشتن و پر کردن ، بدین معنی اماله ٔ انبار است . (فرهنگ رشیدی ). || امر بدین معنی هم هست . (برهان قاطع). || پری و امتلاء. (ناظم الاطبا...
-
اصارة
لغتنامه دهخدا
اصارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) اصارة چیزی ؛ به چیزی تغییر دادن و دگرگون کردن آن از صورتی به صورت دیگر یا از حالتی به حالت دیگر. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). تصییر. بازگرداندن چیزی را ومیل دادن او را بسوی آن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). گردانیدن و بچسبانید...
-
شوب
لغتنامه دهخدا
شوب . [ ش َ ] (ع مص ) آمیختن . (منتهی الارب ). شیاب . (از اقرب الموارد). آمیختن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). آمیختگی . (یادداشت مؤلف ). || بعضی از نحویون آن را در حرکات اصطلاح کرده است که : اما فتحه ٔ مشوب به کسر،...
-
اشراء
لغتنامه دهخدا
اشراء. [ اِ ] (ع مص ) درخشیدن برق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پر کردن حوض را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر). || چیز را کج کردن . (منتهی الارب ). اشری الشی َٔ؛ اماله . || اشری الزمام ؛ حَرَّکه . (اقرب الموارد). || اشری الجمل ؛ گش...