چسپانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چسپاندن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). دوسانیدن . دو چیز را بهم ملصق کردن . چفسانیدن . چسبانیدن . بشلانیدن . دو یا چند چیز را بوسیله ٔ سریش یا انواع دیگر چسپ ها بهم چسپاندن . اِلزاز. اِلزاق . اِلساق . اِلصاق . لَطّ. (منتهی الارب ). رجوع به چسپاندن شود. || میل دادن . اماله . استمالة. (محمد دهار). اضلاع . (تاج المصادر بیهقی ): الاستمالة؛ سوی خود چسپانیدن . (مجمل اللغة). صَور. (تاج المصادر بیهقی ). اِجناح . (زوزنی ). اِکفاء. (محمد دهار). مایل کردن . منحرف کردن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.