کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوبارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوبارنده
لغتنامه دهخدا
اوبارنده . [ اَ رَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی است از اوباردن و اوباریدن :علطمیس مرد بسیارخوار سخت اوبارنده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جان اوبار
لغتنامه دهخدا
جان اوبار. [ اَ / اُو ] (نف مرکب ) جان اوبارنده . جان فروبرنده . بلعکننده ٔ جان .
-
بالع
لغتنامه دهخدا
بالع. [ ل ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بلع. فروبرنده از حلق . بلع کننده . اوبارنده . || (اِخ ) نام یکی از دو ستاره ٔ سعد بُلَع. نام ستاره ٔ روشن تر از دو ستاره ٔ سعد بلع.
-
ملتحص
لغتنامه دهخدا
ملتحص . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) بندکننده و بازدارنده از کاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه بازمی دارد از کاری . (ناظم الاطباء). || مضطرگرداننده و مجبورکننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اندک اندک به مهلت آشامنده آنچه...
-
اوبار
لغتنامه دهخدا
اوبار. [ اَ ] (نف ) چیزی بگلو فروبرنده و بلعکننده را گویند. || هر چیز که فرورود یعنی بلع شود. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || هر جانوری که جانور زنده را فروببرد گویند اوبارید. (برهان ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). مخفف اوبارنده .- جان ا...