کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگبین خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگبین خانه
لغتنامه دهخدا
انگبین خانه . [ اَ گ َ / گ ُ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب ) کندوی عسل . (ناظم الاطباء) : در آن انگبین خانه بینی چو نحل بجوش آمده ذوفنونان فحل . نظامی .دو باشد مگس انگبین خانه رافریبنده چون شمع پروانه را.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
کلیز انگبین
لغتنامه دهخدا
کلیز انگبین . [ ک َ زِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )نحل . مگس عسل . منج انگبین . زنبور عسل . کبت انگبین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیز شود.
-
گل انگبین
لغتنامه دهخدا
گل انگبین . [ گ ُ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گلی که با انگبین آمیزند چنانکه گلقند. گلی که با قند آمیزند. (فرهنگ رشیدی ) : گر بر کران دجله کسی نام او بردآب انگبین ناب شود گل گل انگبین . عمادی مروزی (از احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1192). || معجونی ...
-
کوژ انگبین
لغتنامه دهخدا
کوژ انگبین . [ ژِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نحل .ثول . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
روغن انگبین
لغتنامه دهخدا
روغن انگبین . [ رَ/ رُو غ َ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) چنگال . چنگالی از روغن و انگبین داغ کرده کنند و نان در آن اشکنه کنند: الغمیرة؛ نان که در روغن انگبین شکنند. (ملخص اللغات ).
-
سرشک انگبین
لغتنامه دهخدا
سرشک انگبین . [ س ِ رِ ک ِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از ترشی و چاشنی است که مرکب از آب و عسل و سرکه باشد. || دوشاب . (آنندراج ) (برهان ).
-
سرک انگبین
لغتنامه دهخدا
سرک انگبین . [ س ِ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) سکنجبین معرب آن است . (رشیدی ). سکنجبین . سکنگبین . رجوع به همین کلمات شود.
-
سک انگبین
لغتنامه دهخدا
سک انگبین . [ س ِ اَ گ ُ ] (اِ مرکب ) سرکنگبین : و آبش چون با سک انگبین بخورند یرقان را نیک بود. (الابنیه عن حقایق الادویه ).
-
انگبین کندره
لغتنامه دهخدا
انگبین کندره . [ اَ گ َ / گ ُ ؟ ] (اِ مرکب ) کندوی عسل . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به انگبین چنبره شود.
-
انگبین چنبره
لغتنامه دهخدا
انگبین چنبره . [ اَ گ َ / گ ُ چَم ْ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شان . شانه . شان عسل . (یادداشت مؤلف ) : هم از خوردنیها و هرگونه سازکه ما را بباید بروز دراز...ز خرما هزار و ز شکر هزاربود ساخته راست کرده شمارده ودوهزار انگبین چنبره بدژها کشند اینهمه یکس...
-
انگبین چین
لغتنامه دهخدا
انگبین چین . [ اَ گ َ / گ ُ ] (نف مرکب ) عسال . (یادداشت مؤلف ). عسل چین : فتخاء؛ چیزی است همچو کالبد خشت که بر آن انگبین چین نشیند. (منتهی الارب ).
-
انگبین کاو
لغتنامه دهخدا
انگبین کاو. [ اَ گ َ / گ ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) محبض . چوبی که عسل به وی بیرون کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
خار انگبین
لغتنامه دهخدا
خار انگبین . [ رِ اَ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از خار شتری حاصل شود و در ولایت خواف بسیار است . (نزهةالقلوب خطی ).