کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعطافناپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انعطاف
لغتنامه دهخدا
انعطاف . [ اِ ع ِ ] (ع مص ) دوتا شدن و بازگردیدن و خم شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). انثناء. (از اقرب الموارد). خم گرفتن و برگردیدن . (غیاث اللغات ). بدو درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). تاه شدن . برتافتن . میل کرد...
-
ناپذیر
لغتنامه دهخدا
ناپذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) ناپذیرنده . نپذیرنده . ناپذیرا. که قابل نیست . که نمی پذیرد. که قبول نمی کند.ترکیب ها:- آشتی ناپذیر . اجتناب ناپذیر. اصلاح ناپذیر.امکان ناپذیر. اندرزناپذیر. انکارناپذیر. انعکاس ناپذیر. پندناپذیر. تزلزل ناپذیر. جبران ناپذیر....
-
زاویه ٔ انعطاف
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ انعطاف . [ ی َ / ی ِ ی ِ اِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )زاویه ای را که از (تقاطع) خط منعطف و خطی که موازی خط شعاعی است و به مضی ٔ (چشم بیننده ) متصل است پدید آید، زاویه ٔ انعطاف نامند. و زاویه ٔ انعطاف گاه بزرگ است و آن در صورتی است که جسم ...
-
قابلیت انعطاف
لغتنامه دهخدا
قابلیت انعطاف . [ ب ِ لی ی َ ت ِ اِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) انعطاف پذیری . قابلیت انحناء. قابلیت خمیدگی پذیرفتن (اصطلاح فیزیک ).
-
نصیحت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
نصیحت ناپذیر. [ ن َ ح َ پ َ ] (نف مرکب ) نصیحت نشنو. مقابل نصیحت پذیر. رجوع به نصیحت پذیر شود.
-
نهایت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
نهایت ناپذیر. [ ن ِ /ن َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) بی پایان . بی انتها. نامحدود.
-
زوال ناپذیر
لغتنامه دهخدا
زوال ناپذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) زوال ناپذیرنده . آنچه فنا نشود. آنچه دوام کند. پایدار. مقابل زوال پذیر: روح جهان زوال ناپذیر است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صورت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
صورت ناپذیر. [ رَ پ َ ] (نف مرکب ) انجام ناشدنی . ناممکن . غیرممکن . نشدنی .
-
چاره ناپذیر
لغتنامه دهخدا
چاره ناپذیر. [ رَ / رِ پ َ ] (نف مرکب ) علاج ناپذیر. غیرقابل علاج . چاره ناپذیرنده .
-
تباهی ناپذیر
لغتنامه دهخدا
تباهی ناپذیر. [ ت َ پ َ ] (نف مرکب ) تباهی ناپذیرنده . ضد تباهی پذیر. آنکه فسادپذیر نباشد. آنکه فساد در او راه نیابد. || نامیرا. ابدی . همیشه پایدار. ضد فانی و تباهی پذیر. رجوع به تباه و تباهی و دیگر ترکیب های این دو شود.
-
درمان ناپذیر
لغتنامه دهخدا
درمان ناپذیر. [ دَ پ َ ] (نف مرکب ) درمان ناپذیرنده . غیرقابل علاج : تا بدانی کو حکیم است و خبیرمصلح امراض درمان ناپذیر. مولوی .بعد از این خونریز درمان ناپذیرکاندر افتاد ازبلای آن وزیر. مولوی .رجوع به درمان ناپذیر شود.
-
ادراک ناپذیر
لغتنامه دهخدا
ادراک ناپذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) غیرقابل فهم و تعقل .
-
اصلاح ناپذیر
لغتنامه دهخدا
اصلاح ناپذیر. [ اِ پ َ ] (نف مرکب ) مقابل اصلاح پذیر. کاری که اصلاح آن میسر نباشد یا کسی که به اصلاح نگراید. اصلاح ناشدنی .
-
اندازه ناپذیر
لغتنامه دهخدا
اندازه ناپذیر. [ اَ زَ / زِ پ َ ] (نف مرکب ) در اصطلاح ریاضی ، آنچه قابل اندازه گیری نباشد . (از یادداشت مؤلف ).
-
انجام ناپذیر
لغتنامه دهخدا
انجام ناپذیر. [اَ پ َ ] (نف مرکب ) غیرقابل اجرا. اجراناپذیر. پیش نرفتنی . (از لغات فرهنگستان ) (از فرهنگ فارسی معین ).