کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انظار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انظار
لغتنامه دهخدا
انظار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نظر. (فرهنگ فارسی معین ). نظرها. دیدها. (آنندراج ). نگاهها.نظرها. نگریستنها. || دیده ها. (ناظم الاطباء). دیده ها. دیدگان . چشمان : از انظار مردم مخفی شد.(فرهنگ فارسی معین ). || بینشها. افکار.
-
انظار
لغتنامه دهخدا
انظار. [ اِ ](ع مص ) گوش دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوش داشتن . (آنندراج ). اصغاء. (یادداشت مؤلف ). || در پس انداختن و زمان دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن . (از اقرب الموارد). مهلت دادن . (ترجمان القرآن ...
-
واژههای همآوا
-
انضار
لغتنامه دهخدا
انضار. [ اِ ] (ع مص ) تازه روی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تازه روی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || تازه روی شدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
انذار
لغتنامه دهخدا
انذار. [ اِ ] (ع مص ) آگاه ساختن و ترسانیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نَذر. نُذر. نُذُر. نذیر. (منتهی الارب ) . آگاه ساختن و ترسانیدن از عواقب امری پیش از فرارسیدن آن . (از اقرب الموارد). بیم کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). ترسانیدن و پن...
-
انزار
لغتنامه دهخدا
انزار. [ ] (اِخ ) نام جایی است در ترکستان در نزدیکی رود سیحون . (از حبیب السیر چ سنگی ج 2 ص 10 و 141).
-
انزار
لغتنامه دهخدا
انزار. [ اِ ] (ع مص ) کم گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نمایش دادن
لغتنامه دهخدا
نمایش دادن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) نشان دادن .در انظار گذاشتن . به چشم مردم کشیدن . تظاهر کردن .
-
نهانکار
لغتنامه دهخدا
نهانکار. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) که پنهان از چشم دیگران کاری کند. که اعمال خویش از انظار پوشیده دارد. کنایه از ریاکار : محرم از بهر نهانکاران به کار آید حریف ما که پیدا می خوریم از کار محرم فارغیم .خاقانی .
-
ادرار
لغتنامه دهخدا
ادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).
-
بغرمه
لغتنامه دهخدا
بغرمه . [ ب َ غ َ م َ ] (ع اِ) غل آهنین که بگردن محکومین می بستند و آنرا به تیر می بستند و در معرض انظار میگذاشتند. (از دزی ج 1 ص 101).
-
خاج شویان
لغتنامه دهخدا
خاج شویان . (اِخ ) عید کلیسا در ششم ژانویه بیاد ظهور مسیح در انظار بت پرستان . عید اول سال ارامنه و سایر مذاهب ارتودکس که در 24 جدی واقع میشود. (ناظم الاطباء). رجوع بخاج و خاچ شود.
-
تخته کردن
لغتنامه دهخدا
تخته کردن . [ ت َ ت َ / ت ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) بند کردن دکان . (آنندراج ). بستن دکان . - دکان خود را تخته کردن ؛ از دعاوی علمی و ارشادی خود دست بداشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - دکان کسی را تخته کردن ؛ وی را بی اعتبار کردن . دعاوی علمی کسی را ب...
-
مشتی گری
لغتنامه دهخدا
مشتی گری . [ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف مشهدی گری . لوطی گری . عمل نمودن غنای خود به دیگران با پوشیدن جامه های باب وقت و یا بخشیدن یا خرج کردن مالی در انظار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معنی آخر مشتی شود.