کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انزوا جستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انزوا جستن
لغتنامه دهخدا
انزوا جستن . [ اِ زِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی اختیار کردن . (ناظم الاطباء). عزلت اختیار کردن . منزوی شدن . گوشه گرفتن . کناره گرفتن . معتزل شدن . (از یادداشتهای لغت نامه ).
-
واژههای مشابه
-
انزوا گرفتن
لغتنامه دهخدا
انزوا گرفتن . [ اِ زِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه گرفتن . عزلت گرفتن : صحرای دولت تو خوش و سبز و خرم است نتوان گرفت بیهده در خانه انزوا.معزی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
اعتزال جستن
لغتنامه دهخدا
اعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
-
گوشه گرفتن
لغتنامه دهخدا
گوشه گرفتن . [ ش َ / ش ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن کرانه و طرف و لبه ٔ چیزی . || به یک سو نشستن . (آنندراج ). گوشه نشینی کردن و خلوت گزیدن . (ناظم الاطباء). انزوا گزیدن . منزوی شدن . انزوا جستن . اعتزال . اعتکاف . عکوف . انتباذ. اعتکال . اجتناب ....
-
کناره گرفتن
لغتنامه دهخدا
کناره گرفتن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اعتزال . دوری جستن . انزوا گزیدن . دوری گرفتن : کناره گیر از او کاین سوار تازانست کسی کناره نگیرد سوار تازان را. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 9).گر دوستیت جرم است آن جرم کرده آمداز به...
-
تفادی
لغتنامه دهخدا
تفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
منزوی
لغتنامه دهخدا
منزوی . [ م ُ زَ ] (ع ص ) به یک سو شونده از خلق و گوشه نشین . (غیاث )(آنندراج ). دورشونده و در زاویه ٔ خانه قرارگرفته و گوشه نشین و گوشه گیر و یک سوشده از مردمان و منفرد و مجرد و تارک دنیا. (ناظم الاطباء). آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه ای نشیند. عزل...
-
گریبان
لغتنامه دهخدا
گریبان . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از دو جزو: جزو اول در اوستا «گریوا» (گردنه ، کوه )، پهلوی «گریوک » (گردنه ، کوه )، هندی باستان «گریوا» (پشت کردن )، پهلوی «پان « » گریوی » . و جزو دوم پسوند اتصاف و حفاظت است ؛ جمعاً بمعنی محافظ گردن . بخشی از جامه که...
-
کران
لغتنامه دهخدا
کران . [ ک َ ] (اِ) کنار باشد که در مقابل میان است . (برهان ). کناره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرف . لب . لبه . حاشیه . جانب . (ناظم الاطباء). سیف البحر. (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ ماه دینار). مقابل میان : حیره شهرکی است برکران بادیه . (حدود العالم ...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) بیهقی . الشیخ ابوالفضل محمدبن الحسین الکاتب البیهقی . ابوالحسن علی بن زید بیهقی در صص 178 - 175 گوید: او دبیر سلطان محمود بود به نیابت ابونصربن مشگان و دبیر سلطان محمدبن محمود بود و دبیر سلطان مسعودآنگاه دبیر سلطان ...
-
اسپینزا
لغتنامه دهخدا
اسپینزا. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) اسپینوزا. باروخ . فیلسوف هلاندی ، مولد آمستردام 1632 م . وی از خانواده ای یهودی و متمول بود و علوم عالیه و زبانهای قدیم و مخصوصاً عبری را بیاموخت و در ملل و نحل ، سیاست و نقدآئین یهود تبحر یافت . وی فریفته ٔ فلسفه ٔ دکارت ش...