کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندک اندک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندک اندک
لغتنامه دهخدا
اندک اندک . [ اَ دَ اَ دَ ] (ق مرکب ) کم کم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). بتدریج . تدریجاً. رفته رفته . (فرهنگ فارسی معین ). آهسته آهسته . متدرجاً. بمرور. خرده خرده . خردخرد. نرمک نرمک . نرم نرم .خوش خوش . قلیلاً قلیلاً. (یادداشت مؤلف ) : ان...
-
جستوجو در متن
-
متدنی
لغتنامه دهخدا
متدنی . [ م ُ ت َ دَن ْ نی ] (ع ص ) اندک اندک نزدیک شونده ، مأخوذ از دنو. (آنندراج ). کسی که اندک اندک نزدیک شود. (ناظم الاطباء). و رجوع به تدنی شود.
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اِ ] (ع مص ) آشامانیدن اندک اندک : اَحْساه ُ المرق ؛ آشامانید او را شوربا اندک اندک . || بیاشامیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر).
-
تبقط
لغتنامه دهخدا
تبقط. [ ت َ ب َق ْ ق ُ ] (ع مص ) تبقط خبر؛ گرفتن آن را اندک اندک . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندک اندک گرفتن . (آنندراج ). || تبقط طعام ؛ تناول آن اندک اندک . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
تدخل
لغتنامه دهخدا
تدخل . [ ت َ دَخ ْخ ُ ] (ع مص ) درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضد خروج . (المنجد) (اقرب الموارد). || اندرآمدن اندک اندک . (تاج المصادر بیهقی ). اندک اندک درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داخل شدن چیزی اندک اندک ....
-
متمقق
لغتنامه دهخدا
متمقق . [ م ُ ت َ م َق ْ ق ِ ] (ع ص ) اندک اندک خورنده شراب را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). اندک اندک و جرعه جرعه نوشنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمقق شود.
-
متنبع
لغتنامه دهخدا
متنبع. [ م ُ ت َ ن َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آب که اندک اندک برآید.(آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آب اندک اندک روان شده . (ناظم الاطباء). رجوع به تنبع شود.
-
تحسیة
لغتنامه دهخدا
تحسیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورانیدن شوربا کسی را اندک اندک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). آشامانیدن به کسی شوربا را اندک اندک . (ناظم الاطباء). رجوع به تحسی شود.
-
متبضض
لغتنامه دهخدا
متبضض . [ م ُ ت َ ب َض ْ ض ِ ] (ع ص ) آن که گیرد حق خود را اندک اندک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که حق خود را از کسی اندک اندک می گیرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبضض شود.
-
متفهم
لغتنامه دهخدا
متفهم . [ م ُ ت َ ف َهَْ هَِ ] (ع ص ) اندک اندک دریابنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کسی که اندک اندک دریافت میکند و میفهمد. (ناظم الاطباء). || دانا و عاقل . (ناظم الاطباء).
-
بضیض
لغتنامه دهخدا
بضیض . [ ب َ ] (ع مص ) اندک اندک روان شدن آب . (آنندراج ). رفتن آب اندک اندک . (زوزنی ). تراویدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). بَض ّ (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به معانی مصدر مذکور شود.
-
هرشفة
لغتنامه دهخدا
هرشفة. [ هََ ش َ ف َ ] (ع مص ) اندک اندک آب آشامیدن . (منتهی الارب ). || خشک گردیدن . (اقرب الموارد).
-
تهرشف
لغتنامه دهخدا
تهرشف . [ ت َ هََ ش ُ ] (ع مص ) اندک اندک آشامیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
رزماً رزماً
لغتنامه دهخدا
رزماً رزماً. [ رَ مَن ْ رَ مَن ْ ] (ع ق مرکب ) آهسته آهسته و اندک اندک . (ناظم الاطباء).