کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندماج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندماج
لغتنامه دهخدا
اندماج . [ اِ دِ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در چیزی و مستحکم شدن در آن . (از اقرب الموارد). در رفته شدن بچیزی و درآمدن و استوار شدن بجایی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مدور گردیدن . (از ...
-
جستوجو در متن
-
ادماج
لغتنامه دهخدا
ادماج . [ اِدْ دِ ] (ع مص ) اِندِماج . درآمدن در چیزی واستوار شدن در آن . (منتهی الارب ). دررفتن در چیزی . || مدور گردیدن . || داخل کردن .
-
جفت گیری
لغتنامه دهخدا
جفت گیری . [ ج ُ ] (حامص مرکب ) دو چیز را به هم جفت کردن . (نظام ). دو چیز را نیک بهم پیوستن . || حالت جستن نر بر ماده . جفت گرفتن نر ماده را. فراهم آمدن و جماع کردن نر با ماده . گشن گیری . اندماج . || نر و ماده را به یکدیگر نزدیک کردن به قصد نتاج و ...
-
فراخ شدن
لغتنامه دهخدا
فراخ شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اتساع . (مصادر اللغه ٔ زوزنی )(منتهی الارب ) (آنندراج ). انفساح . اندماج . (تاج المصادر بیهقی ). || آسان شدن کار : بر اهل خراسان فراخ شد کارامروز که ابلیس میزبان است . ناصرخسرو.رجوع به فراخ شود.
-
داخل کردن
لغتنامه دهخدا
داخل کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآوردن . اتلاج . اِدخال . اندماج : اسلق العود فی العروة؛ داخل کردن چوب را در گوشه ٔ کوزه و جز آن . (منتهی الارب ).- داخل جنگ کردن ؛ بجنگ واداشتن .- داخل چیزی کردن ؛ آمیختن و درآوردن درآن . پیوسته کردن . (ناظم ...
-
مندمج
لغتنامه دهخدا
مندمج . [ م ُ دَ م ِ ] (ع ص ) درآینده در چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درهم رفته و داخل شونده . (غیاث ) (آنندراج ) : در طی آن مرثیه نامه تقریر خصال آن زبده ٔ رجال مندرج و مندمج است . (تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 442).ضد اندر ضد ...
-
انتفاش
لغتنامه دهخدا
انتفاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) موی برافراشتن گربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). براق شدن گربه . || وا تیغ خاستن موی . (منتهی الارب ) (مجمل اللغه ). وا تیغ شدن موی . (ناظم الاطباء). موی کسی واتیغ خاستن . (مصادر زوزنی ). مو...
-
تجوید
لغتنامه دهخدا
تجوید. [ ت َج ْ ] (ع مص ) سره کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). نیکو کردن و سره کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نیکو کردن . (فرهنگ نظام ). جَیّد گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن و جَیّد گردانیدن چیزی را. (از قطر...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...
-
استوار
لغتنامه دهخدا
استوار. [ اُ ت ُ ] (ص ) (از پهلوی استوبار یا هستوبار ، به معنی معتقد و ثابت قدم ) پایدار. ثابت . پابرجا . پای برجا. استوان . (رشیدی ). ثبت . ثابت . (دهار). راسخ . (دهار) (منتهی الارب ). رابطالجاش . متین . (السامی ) (دهار) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مب...