اندماج . [ اِ دِ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و استوار شدن در آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن در چیزی و مستحکم شدن در آن . (از اقرب الموارد). در رفته شدن بچیزی و درآمدن و استوار شدن بجایی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || مدور گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد شدن . مدور شدن . (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح حکما به معنی تکاثف و مقابل تخلخل است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به تخلخل و تکاثف شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.