کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندفاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اندلاظ
لغتنامه دهخدا
اندلاظ. [ اِ دِ ] (ع مص ) تدافع نمودن : اندلظ الماء اندلاظاً؛ تدافع نمود آب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). اندلظ الماء؛ تدافعکرد آب و در لسان اندفاع است . (از اقرب الموارد).
-
انقصاف
لغتنامه دهخدا
انقصاف . [ اِ ق ِ ](ع مص ) شکسته شدن . (ناظم الاطباء). انکسار. (از اقرب الموارد). || مندفع شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). اندفاع . (از اقرب الموارد). || ماندن کسی را. (منتهی الارب ). ترک کردن و واگذار نمودن . (از ناظم الاطباء). را...
-
نجخ
لغتنامه دهخدا
نجخ . [ ن َ ] (ع مص ) نازیدن . فخر کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || برخاستن فتنه و جز آن . (منتهی الارب ). || چاه کندن . (منتهی الارب ). حفر کردن چاه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || دفعکردن سیل در مسند وادی ، پس ریختن آن در...
-
درء
لغتنامه دهخدا
درء. [ دَرْءْ ] (ع مص ) دور کردن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). دفع کردن و دور نمودن ، و گویند دور نمودن بشدت . (از اقرب الموارد). || زود دررسیدن توجبه و دور شدن . (از منتهی الارب ). اندفاع و روان شدن سیل . (از اقرب الموارد). || روشن شدن آتش...
-
انبعاث
لغتنامه دهخدا
انبعاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) برانگیخته شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ): اذ انبعث اشقی̍ها. (قرآن 12/91). || فرستاده شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم ا...
-
انبعاق
لغتنامه دهخدا
انبعاق . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) ناگاه فرود آمدن چیزی : انبعق علیک الشی ٔ؛ ناگاه فرود آمد بر تو. (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). ناگاه فرود آمدن . (آنندراج ). || عطا کردن : انبعق فلان بالجود؛ عطا کرد فلان . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سخ...
-
کف
لغتنامه دهخدا
کف . [ ک َف ف ] (ع مص ) بازایستادن و برگردیدن . (منتهی الارب ). بازایستادن . (ترجمان القران ) (تاج المصادر بیهقی ). واایستادن . (مصادر زوزنی ). بازداشته شدن . منصرف گشتن . (از ناظم الاطباء). اندفاع . انصراف . امتناع . (از اقرب الموارد). || بازایستانی...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) زبان . زفان . مفصل . مِذرَب . (منتهی الارب ). گوشت پاره ٔ متحرکی که درون دهان واقع است : به لسانش نگر که چون بلسان روغن دیریاب میچکدش . خاقانی .من قلب و لسانم به هواداری و صحبت اینها همه قلبند که پیش تو لسانند. سعدی .لسان ، زبان...
-
بازداشتن
لغتنامه دهخدا
بازداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) (اپاک داشتن )، منع نمودن باشد. (برهان ) . (ترجمان القرآن ). ممانعت . (زوزنی ). منع کردن . (آنندراج ). عَصر. غَرض . عَفس . عَفک . عُرَس . عَجس . تعکیظ. اِلتحاص . صَری . اجذا. اِعتام . عَذب . اِعدام . اِعذاب . صَبن . تعجیز...