کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آنها
لغتنامه دهخدا
آنها. (ضمیر) ج ِ آن . آنان . ایشان . اوشان : گر آنها که می گفتمی کردمی نکوسیرت وپارسا بودمی .سعدی .
-
انها
لغتنامه دهخدا
انها. [اِ ] (ع اِ) آگاه کردن . (تاریخ بیهقی ) (آنندراج ). خبر دادن . (غیاث اللغات از منتخب اللغة) : خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیانه اندر وحدتش کثرت نه محدث را از او انها. ناصرخسرو.- انها کردن ؛ آگاه ساختن . اطلاع دادن . خبر دادن : قضات و صاح...
-
جستوجو در متن
-
انح
لغتنامه دهخدا
انح . [ اَ ] (ع مص ) انح انحاً و انوحاً و انیحاً (از باب ضرب )، دم برآوردن از مرض تاسه و دمه و جز آن . (از آنندراج ). رخیدن و دم برآوردن از مرض تاسه و دمه و جز آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بتندی و شدت نفس کشیدن از سنگینیی که بسبب بیماری ...