کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجامیدن
لغتنامه دهخدا
انجامیدن . [ اَ دَ ] (مص ) بنهایت رسیدن و آخرشدن کار. (آنندراج ). آخرشدن و بنهایت رسیدن . (فرهنگ رشیدی ). آخرشدن . (مؤید الفضلاء) (شرفنامه ٔ منیری ). منتهی گشتن و به آخر رسیدن و بپایان آمدن کار و تمام شدن . (ناظم الاطباء) : چو انجامیده شد گفتار رامی...
-
جستوجو در متن
-
ننجامیدن
لغتنامه دهخدا
ننجامیدن .[ ن َ دَ ] (مص منفی ) نینجامیدن . ناانجامیدن . مقابل انجامیدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به انجامیدن شود.
-
ته کشیدن
لغتنامه دهخدا
ته کشیدن . [ ت َه ْ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) تمام شدن . به پایان آمدن . سپری شدن . به آخر رسیدن چیزی چون حبوب و اثمار و بقول و مانند آن . انجامیدن . بیش نماندن . به بن انجامیدن : ته کشیدن چیزی ؛ صرف شدن همه ٔ آن . به آخر رسیدن و تمام شدن آن بصرف . (...
-
صلح افتادن
لغتنامه دهخدا
صلح افتادن . [ ص ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) سازش دست دادن . به مصالحه انجامیدن : میان خوارزمشاه و ختا صلح افتاد. (گلستان ). رجوع به صلح شود.
-
فظاعة
لغتنامه دهخدا
فظاعة. [ ف َ ع َ ] (ع مص ) به رسوایی انجامیدن کار. || از حد درگذشتن در رسوایی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فضاحت شود.
-
دیر گشتن
لغتنامه دهخدا
دیر گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) به طول انجامیدن . به درازا کشیدن . طول کشیدن : که این کار ما دیر و دشوار گشت سخنها ز اندازه اندر گذشت . فردوسی .این سخن پایان ندارد گشت دیرگوش کن تو قصه ٔ خرگوش و شیر.مولوی .
-
منجر
لغتنامه دهخدا
منجر. [ م ُ ج َرر ] (ع ص )کشیده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کشیده شده . (ناظم الاطباء). || هر کاری که پس از کشش و کوشش بسیار و بدون رضا و رغبت به جایی منتهی شده انجام پذیرد، و این کلمه را بیشتر با فعل شدن و گشتن استعمال کن...
-
نفاد
لغتنامه دهخدا
نفاد. [ ن َ] (ع مص ) سپری شدن . (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). برسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (زمخشری ). نیست شدن . (مجمل اللغة). فنا شدن و رفتن . (از متن اللغة). سپری شدن چیزی وتباهی آن . (ناظم الاطباء). نی...
-
افظاع
لغتنامه دهخدا
افظاع . [ اِ ] (ع مص ) برسوایی انجامیدن کار و از حد درگذشتن آن در زشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت شنیع شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ). صعب آمدن . (المصادر زوزنی ). || زشت یافتن کار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فظی...
-
تراخی
لغتنامه دهخدا
تراخی . [ ت َ ] (ع مص ) تقصیر کردن . (دهار). کاهلی و تقصیر نمودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || درنگی و سستی و درنگ کردن ، یقال : تراخی السماء؛ای ابطأت . (منتهی الارب ). درنگی و سستی و درنگی کردن : تراخی السماء؛ درنگی کرد آسمان و نبارید. (ناظم الاط...
-
دم کشیدن
لغتنامه دهخدا
دم کشیدن . [ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نفس کشیدن و نفس زدن . (از ناظم الاطباء).- آلات دم کشیدن ؛ جهاز تنفس . (یادداشت مؤلف ) : [ زهره دلالت کند بر ] بوییدن و آلات دم کشیدن . (التفهیم ).دم بکشی بازدهی زآنکه دهربازستاند ز تو می عمر وام . ناصرخسرو....
-
درازنای
لغتنامه دهخدا
درازنای . [ دِ ] (اِ مرکب ) درازنا. محل درازی . (از برهان ) (از جهانگیری ) (از آنندراج ). مستطیل . (ناظم الاطباء). || درازا. طول .(یادداشت مرحوم دهخدا). درازی . مقابل پهنا و عرض : در همدان نامه می آورد که همدان قدیماً بزرگ بوده است ، چنانکه سه فرسنگ ...
-
بلوغ
لغتنامه دهخدا
بلوغ . [ب ُ ] (ع مص ) رسیدن به مکانی یا نزدیک به رسیدن . (منتهی الارب ). وصول یا مشرف شدن بر وصول . (اقرب الموارد). و از آن جمله است : آیه ٔ فاذا بلغن أجلهن . (قرآن 234/2)؛ یعنی نزدیک شدند بدان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رسیدن . (المصادر زو...
-
راست ایستادن
لغتنامه دهخدا
راست ایستادن . [ دَ ] (مص مرکب ) راست استادن . مقابل نشستن یا خمیدن . ایستادن بر پای با قامت کشیده . قد آختن . قد برافراشتن . مستقیم ایستادن . راست و مستقیم قرار گرفتن . ایستادن بدون انحناء و کژی . استقامت . راست ایستادن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الا...