کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتهاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتهاز
لغتنامه دهخدا
انتهاز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فرصت یافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). قابو (فرصت ) یافتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فرصت بدست آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). || غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)...
-
واژههای همآوا
-
انتحاض
لغتنامه دهخدا
انتحاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کم گوشت گردیدن اندام و رفتن آن ، و گویند مجهول استعمال شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رفتن گوشت . (از اقرب الموارد). نزار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || رندیدن گوشت از استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
انتهاض
لغتنامه دهخدا
انتهاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برخاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بلند شدن . (از اقرب الموارد). راست ایستادن . ایستادن . (یادداشت مؤلف ). || به امری قیام کردن . بجنگ برخاستن و قیام کردن . (از اقرب الموارد). || کوچ کردن ....
-
جستوجو در متن
-
اغتنام
لغتنامه دهخدا
اغتنام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن . (آنندراج ) (المصادر زوزنی ). بغنیمت داشتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ). افتراص . (تاج المصادر بیهقی ). انتهاز. (یادداشت بخط مؤلف ). غنیمت شمردن . (منتهی الارب ) (از اقرب ...
-
مناهزت
لغتنامه دهخدا
مناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم ... بعد از آن سود ندارد. (مرزبان نامه ). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آ...
-
منتهز
لغتنامه دهخدا
منتهز. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) فرصت یابنده و غنیمت شمارکننده یعنی غنیمت داننده و به جنبش دارنده . (غیاث ). فرصت یابنده . (آنندراج ). فرصت یابنده و غنیمت شمرنده . آنکه چیزی را غنیمت می شمرد و پی فرصت می گردد و منتظر و نگران . (ناظم الاطباء). رجوع به ان...
-
فتک
لغتنامه دهخدا
فتک . [ ف َ / ف ِ / ف ُ ] (ع مص ) به کار خواسته ٔ نفس درآمدن . (منتهی الارب ). به کارهایی که نفس بدان مایل بود، پرداختن . (اقرب الموارد). || بناگاه گرفتن . || ناگاه کشتن کسی را. (منتهی الارب ). کشتن از روی غفلت یا به انتهاز فرصت . (اقرب الموارد) : .....
-
کمین
لغتنامه دهخدا
کمین . [ ک َ ] (ع اِ) قوم پنهان نشیننده به قصد دشمن در جنگ . (منتهی الارب ). گروهی که در جنگ پنهان نشینند به قصد دشمن و منه :الکمین فی الحرب حیلة. (ناظم الاطباء). قومی که به خدعه در جنگ پنهان شوند و آن چنان است که در نهانگاهی که کس بر آن آگاه نباشد خ...
-
یکتو
لغتنامه دهخدا
یکتو. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) یک لا. (یادداشت مؤلف ). یکتا : رشته باریک شد چو یکتو شد. سنائی .عاقبت بر آن قرار دادند که خیمه یکتو سازند دورویه . (جهانگشای جوینی ).اگر من از دل یکتو برآورم دم عشقی عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی . سعدی .- خیط یکتو ...
-
جراح
لغتنامه دهخدا
جراح . [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابن قبیصه ٔ اسدی . شخصی از خوارج بود که زخم بر ران حضرت امام حسن (ع ) زد. مؤلف حبیب السیر آرد: القصه حسن رضی اﷲ تعالی عنه از آنجا به جانب مداین روان شد. و در اثناء راه شخصی از خوارج که او را جراح بن قبیصه ٔ اسدی میگفتند ان...
-
فرصت
لغتنامه دهخدا
فرصت . [ ف ُ ص َ ] (ع اِ) فُرصة. نوبت . (اقرب الموارد). موقع. مجال . (ناظم الاطباء) : اگر در حیرت روزگار گذارم فرصت فایت شود.(کلیله و دمنه ). یاد کرده می آید ضایع گردانیدن فرصت . (کلیله و دمنه ). در آن فرصت که من در خدمت مولانا سعدالدین ... می بودم ....
-
جستن
لغتنامه دهخدا
جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص ) یافتن . (بهارعجم ) (آنندراج ) (برهان ). یافتن و پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). یافتن و گم کرده را پیدا کردن . (ناظم الاطباء). در تداول عوام ، یافتن و یافتن چیزی گمشده . (یادداشت مؤلف ) : شتابید گنجور و صندوق جست بیاورد پوی...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن حسین بن مصعب . ابن خلکان نام و نسب او را بدین طریق یاد کرده است ؛ ابوالطیب ، طاهربن الحسین بن مصعب رزیق بن ماهان . و گوید: در جای دیگر دیده ام رزیق بن اسعدبن راذویه و در جای دیگر اسعدبن زاذان واﷲ اعلم . و بعضی هم گفته اند مصع...