کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتظار گذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انتظار بردن
لغتنامه دهخدا
انتظار بردن . [ اِ ت ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) منتظر بودن . چشم براه داشتن . چشم داشتن : باری کسی که ملک برد انتظار اونی چون تویی که هرزه بری انتظار ملک . انوری (از آنندراج ).عمری ببوی یاری بردیم انتظاری زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری . سعدی .معنی توفیق...
-
انتظار دادن
لغتنامه دهخدا
انتظار دادن . [ اِ ت ِ دَ ](مص مرکب ) منتظر ساختن . چشم براه کردن : انتظارم مده که آتش و آب نکند آنچه انتظار کند. عمادی شهریاری .گرچه انتظارم داد یکچندی ولیک ...ابن یمین .
-
انتظار داشتن
لغتنامه دهخدا
انتظار داشتن . [ اِ ت ِ ت َ] (مص مرکب ) نگران بودن و پرمور داشتن و چشم براه بودن . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . بیوسیدن : خوشا چشمی که دارد انتظار دیدن رویی گهر آن دل که میباشد گره در حسرت مویی .میرزا بیدل (از آنندراج ).
-
انتظار رفتن
لغتنامه دهخدا
انتظار رفتن . [ اِ ت ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) انتظار بردن . منتظر بودن : شب همه شب انتظار صبح رویی میرودکآن صباحت نیست این صبح جهان افروز را.سعدی .
-
انتظار کردن
لغتنامه دهخدا
انتظار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منتظر بودن . انتظار کشیدن : نظر در قعر چاه افکند اژدهائی سهمناک دید دهان گشاده و افتادن او را انتظارمیکرد. (کلیله و دمنه ). انتظار میکردم تا مگر در اثنای محاورت از تو کلمه ای زایَد... (کلیله و دمنه ).هرکو عم...
-
انتظار کشیدن
لغتنامه دهخدا
انتظار کشیدن . [ اِ ت ِ ک َ/ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نگران بودن و پرمور داشتن و چشم براه داشتن . (ناظم الاطباء) : ساقی خوش است در رمضان باده ٔ سحورمی در پیاله ریز و مکش انتظار صبح .باقر کاشی (از آنندراج ).
-
انتظار نمودن
لغتنامه دهخدا
انتظار نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ/ن ِ/ن َ دَ ] (مص مرکب ) انتظار کردن . درنگ کردن : مکث ؛ درنگ کردن و انتظار نمودن . (منتهی الارب ).
-
چشم انتظار
لغتنامه دهخدا
چشم انتظار. [ چ َ / چ ِ اِ ت ِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، منتظربودن و انتظار فراوان داشتن . انتظار. امید. توقع.
-
جستوجو در متن
-
جهانشاه قاجار
لغتنامه دهخدا
جهانشاه قاجار. [ ج َ هَِ ] (اِخ ) پسر فتحعلیشاه . از شاعران است . وی در اشعار خود به جهان تخلص میکرد. او راست : نوید وصل بمن میدهی ولی ترسم کشد بوعده ٔ وصل تو انتظار مرا.گذر بکوی تو جایی نمیتوان کردن ز بس بکوی تو دل بر سر دل افتاده ست .ای صبا کن گذری...
-
توقع داشتن
لغتنامه دهخدا
توقع داشتن . [ ت َ وَق ْ ق ُ ت َ ] (مص مرکب ) چشم براه بودن و انتظار داشتن و امید داشتن . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون پیش ابوالحرث رفت و فایق در خدمت بود و بکتوزون در اکرام مورد از امیر ابوالحرث زیادت از آنچه دید ت...
-
کوچ
لغتنامه دهخدا
کوچ . (ص ) به معنی لوچ و احول باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بر وزن و معنی لوچ ، یعنی احول است که بجهت کجی چشم یکی را دو بیند و آن را کاج نیز گویند. (آنندراج ). کاج . احول . (فرهنگ فارسی معین ) : شاها ز انتظار زبانی که دادیم چشمان راست بین دعاگوی ...
-
غنچه
لغتنامه دهخدا
غنچه . [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) گل ناشکفته باشد به تازی بُرعوم گویند. (فرهنگ اسدی ). نَور. (منتهی الارب ). گل ناشکفته . گلی که هنوز باز نشده است . (ناظم الاطباء) : چو سر کفته شد غنچه ٔ سرخ گل جهان جامه پوشید همرنگ مل . عنصری (از فرهنگ اسدی ).آستین برزد...
-
ضمیری
لغتنامه دهخدا
ضمیری . [ ض َ ] (اِخ ) کمال الدین حسین اصفهانی .از شعرای ظریف طبع ایران معاصر شاه طهماسب صفوی است و به گفته ٔ صاحب آنندراج گویا در اصفهان بلکه در ولایات دیگر بکثرت شعر او شاعری نیامده است . شش مثنوی بنام ناز و نیاز، جنةالاخیار، بهار و خزان ، وامق و ع...
-
صلیب
لغتنامه دهخدا
صلیب . [ ص َ ] (ع اِ) چوبی است که ترسایان در زنار بندند و به فارسی آنرا چلیپا گویند و نوشته اند که این معرب چلیپ است . وجهش آنکه چون عیسی علیه السلام را بر آسمان بردند، طرطوس نام شخصی را که همشکل عیسی علیه السلام بود، بر دار کشیدند و بعد این واقعه تر...