جهانشاه قاجار. [ ج َ هَِ ] (اِخ ) پسر فتحعلیشاه . از شاعران است . وی در اشعار خود به جهان تخلص میکرد. او راست :
نوید وصل بمن میدهی ولی ترسم
کشد بوعده ٔ وصل تو انتظار مرا.
گذر بکوی تو جایی نمیتوان کردن
ز بس بکوی تو دل بر سر دل افتاده ست .
ای صبا کن گذری در شکن طره ٔ یار
بمن آور خبر از حال گرفتاری دل .
من همان روز که از مادر گیتی زادم
سرخط بندگی خویش بطفلی دادم
حرف شیرین نشنیدم ز لبانت اما
به جفایت که وفادارتر از فرهادم .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.