کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتحار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتحار
لغتنامه دهخدا
انتحار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خویشتن را کشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خویشتن بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر چیزی بخیلی کردن و حریصی نمودن چندانکه بکشش و نزاع نزدیک گردد، یقال انتحر القوم علی الامر؛ اذا تشاحوا عل...
-
واژههای مشابه
-
انتحار کردن
لغتنامه دهخدا
انتحار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کشتن . خودکشی کردن .
-
واژههای همآوا
-
انتهار
لغتنامه دهخدا
انتهار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). منع کردن و در اساس چنین آمده : استقبال کردن کسی را با کلامی منعکننده . (از اقرب الموارد). بازمانانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ برزدن . (یادداشت مؤلف ). || ناایستاد...
-
جستوجو در متن
-
خودکشی
لغتنامه دهخدا
خودکشی . [ خوَدْ / خُدْ ک ُ ] (حامص مرکب ) انتحار.
-
اربگاست
لغتنامه دهخدا
اربگاست . [ اَ ب ُ ] (اِخ ) از مردم گُل ، فرمانده سپاه والَنتی نین دوم . وی مغلوب تِئودُز گردید و انتحار کرد (394 م .).
-
لارا
لغتنامه دهخدا
لارا. [ لارْ را ] (اِخ ) ماریونا ژُزف . فکاهی و درام نویس اسپانیولی . وی به سال 1809 م .در مادرید متولد شد و به سال 1837 م . انتحار کرد.
-
انتونیوس
لغتنامه دهخدا
انتونیوس . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) آنتونیوس یا آنتوان ، مارکوس ... سردار مشهور رومی که با کلئوپاترا ملکه ٔ مصر ازدواج کرد و در سال 31 ق .م پس از شکست از اکتاویانوس انتحار کرد. (از اعلام معین ذیل آنتونیوس ).
-
رومل
لغتنامه دهخدا
رومل . [ م ِ ] (اِخ ) اروین . مارشال آلمانی (متولد 1891 متوفی 1944 م .) وی در جنگ جهانی دوم فرمانده سپاهیان آلمانی در افریقا و در جبهه ٔ نرماندی بود و فتوحات درخشان نصیب او شد، ولی چون با هیتلر در اداره ٔ امور جنگ هم عقیده نبود به امر او انتحار کرد. ...
-
منتحر
لغتنامه دهخدا
منتحر. [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) خویشتن را کشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه می برد گلوی خود را برای آنکه خود را بکشد. (ناظم الاطباء). آنکه انتحار میکند. خودکش . خودکشی کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه می گیرد گلوی...
-
پترن
لغتنامه دهخدا
پترن . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) کایوس . نویسنده ٔ لاتینی قرن اول میلادی . اصل وی از طایفه ٔ گل بود و در دربار نرون زندگانی مرفه داشت و کتابی بنام ساتیریکُن دارد. این کتاب اثری نفیس راجع به آداب و عادات رومیان قرن اول میلادی است . وی با گشودن رگ انتحار کرد.
-
پاش
لغتنامه دهخدا
پاش . [ ش ُ ] (اِخ ) ژان ریمُن رحاله ٔ فرانسوی . مولد بسال 1794م .1208/ هَ . ق . در نیس و وفات در سنه ٔ 1829م .1244/ هَ . ق . به پاریس . او سفری به مصر کرد (از سال 1818م .1233/ هَ . ق .) و سپس از سال 1824 تا 1825م .1239/ تا 1240 هَ . ق . در لیبی بسیا...
-
خودکشی کردن
لغتنامه دهخدا
خودکشی کردن . [ خوَدْ / خُدْ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را کشتن . انتحار کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خودکشی کردن برای امری ؛ سخت خواهان آن بودن و کوشش و تلاش بسیار برای بدست آوردن آن کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : دیشب چه خودکشی که نکردم بکوی توبی...