کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امم
لغتنامه دهخدا
امم . [ اَ م َ ] (ع مص ) قرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نزدیک شدن . || (اِ) نزدیکی . (از المرجع). گویند اخذت ذلک من امم ؛ ای من قرب . (از اقرب الموارد). || چیزی اندک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): گویند ماسأل...
-
امم
لغتنامه دهخدا
امم . [ اُ م َ ] (ع اِ)ج ِ امّة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گروهها.جماعتها : مرابیع کرم و ینابیع حکم و مصابیح ظلم و مجاریح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).منکسرتر خود نباشم از عدم کز دهانش آمدستند این امم . مولوی (مثنوی ).جز آستانه ٔ فضلت که...
-
واژههای همآوا
-
عمم
لغتنامه دهخدا
عمم . [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) کلانی جثه در مردم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بسیاری . (منتهی الارب ). کثرت . (اقرب الموارد) : زین عمم در خون و در گل مانده ای همچو مرغ نیم بسمل مانده ای . عطار.|| فراهم شدگی . (منتهی الارب ). اجتماع . |...
-
عمم
لغتنامه دهخدا
عمم . [ ع ُ م َ ] (ع اِ) تمام جسم و مال و جوانی . (از اقرب الموارد): استوی علی عممه ؛ برابر شد بتمام جسم و مال و شباب خود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ عَمیم . رجوع به عمیم شود.
-
جستوجو در متن
-
داثرة
لغتنامه دهخدا
داثرة. [ ث ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث داثر: امم داثرة؛ امتهای از میان رفته . اقوام منقرض شده .
-
اسلیدانوس
لغتنامه دهخدا
اسلیدانوس . [ اِ ل َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر مورخین اروپاست . مولد 1506 م . در جوار کولونی در قصبه ٔ اشیلده و وفات در 1556م . وی چند مجلد کتاب تاریخی معتبر در احوال امم قدیمه و متأخره بلاتینی نوشته است .
-
خالیة
لغتنامه دهخدا
خالیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث خالی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن بیکار و بی عمل . (ناظم الاطباء). || گذشته . غابر. ماضی . منه : قرون خالیة، امم خالیة، ایام خالیة. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیة. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه...
-
گنبد اعظم
لغتنامه دهخدا
گنبد اعظم . [ گُم ْ ب َ دِ اَ ظَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک اعظم است که فلک الافلاک باشد و عرش اعظم همان است . (برهان ). عرش مجید. (مؤید الفضلاء) : فیلسوف اعظم و حرز امم کز روی وهم جای او جز گنبد اعظم نخواهی یافتن .خاقانی .
-
شه پرور
لغتنامه دهخدا
شه پرور. [ ش َه ْ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) مخفف شاه پرورده . پرورده ٔ شاه . || (نف مرکب ) شاه پرور. پرورنده ٔ شاه . آنکه شاه را پروراند : حرز امم حبر انام احمشادقاضی شه پرور سلطان نشان .خاقانی .
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) مقابل . یقال : وجهی زمم بیته ؛ ای تجاهه ؛ روی من مواجه خانه ٔ اوست . || قریب : داری من داره زمم ، او داری زمم داره ؛ خانه ٔ من نزدیک خانه ٔ اوست . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). || امر هم ...
-
ینابیع
لغتنامه دهخدا
ینابیع. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِینبوع . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 108). چشمه ٔ بزرگ آب . (آنندراج ) : ینابیع را یبوست ظاهر شد و مرابیع را خشکی غالب آمد. (سندبادنامه ص 122). و رجوع به ینبوع شود.- ینابیعالحکم (ینابیع حکم...
-
جبرئیل
لغتنامه دهخدا
جبرئیل . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ابن احمد مکنی به ابوالمعالی و ملقب به قدرخان . از ممدوحان رشیدی سمرقندی است . (از لباب الالباب عوفی چ ادوارد برون ج 2 ص 167). رشیدی در مدح او گوید:شاه اعظم خسرو ترک و عجم فخر امم پادشاه چین قدرخان و خداوند جهان بوالمعالی جب...
-
راز دبیریه
لغتنامه دهخدا
راز دبیریه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) کتابةالسرّ. رمزنویسی . رازدبیره . رازدفیره . در الفهرست ابن الندیم (ص 21 چ مصر) این کلمه «رازسهریه » آمده که علی الظاهر مصحف رازدبیریه است و گوید: خطی بوده است که پادشاهان رازها و اسرار خویش را هنگام نیازمندی ...