کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امراء
لغتنامه دهخدا
امراء. [ اَ ] (اِخ ) شهری است از نواحی یمن در بلوک سخان . (از معجم البلدان ).
-
امراء
لغتنامه دهخدا
امراء. [ اِ ] (ع مص ) گواردگردیدن طعام . (منتهی الارب ). بگوارانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). گوارا گردیدن طعام . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). گواراتر شدن طعام . (آنندراج ) . بسیارشیر شدن ناقه .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج...
-
امراء
لغتنامه دهخدا
امراء. [ اُ م َ ] (ع اِ) ج ِ امیر. رجوع به امرا شود.
-
واژههای مشابه
-
امیر امراء
لغتنامه دهخدا
امیر امراء. [ اَ رِ اُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امیرالامراء: از وصیف ترکی امیر امراء درخواست کرد و ضمان نامه داد که قم را مساحت کند. (تاریخ قم ). رجوع به امیرالامراء شود.
-
واژههای همآوا
-
امراع
لغتنامه دهخدا
امراع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مریع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). چراگاههای پرآب و علف . (از منتهی الارب ).
-
امراع
لغتنامه دهخدا
امراع . [ اِ ] (ع مص ) گیاه ناک شدن جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پر گیاه شدن جای وادی . (از اقرب الموارد). و از آن است : امرع وادیه و اجنی حلبه . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء)؛ گیاه ناک شد رودبار او و چید حل...
-
جستوجو در متن
-
امرایی
لغتنامه دهخدا
امرایی . [ اُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به امراء. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به امراء شود.
-
فینون
لغتنامه دهخدا
فینون . (اِخ ) (ظلمت ) نام یکی از امراء روم بوده . (قاموس کتاب مقدس ).
-
پانسا
لغتنامه دهخدا
پانسا. (اِخ ) کایوس وی بیوس . کنسول رومی یکی از امراء قیصر در گُل .
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن فقیر. از شرفاء و امراء مدینه که به جمامره معروفند .
-
غازی ویلوق
لغتنامه دهخدا
غازی ویلوق . (اِخ ) از امراء دیاربکر در قرن دوازدهم هجری . (النقود العربیة ص 128).
-
کشلی خان
لغتنامه دهخدا
کشلی خان . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از امراء محمد خوارزمشاه بخارا بوده است . (جهانگشای جوینی ج 1 ص 80).