کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امتلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امتلا
لغتنامه دهخدا
امتلا. (ع مص ، اِمص ) پر شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه جرجانی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). پری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انباشتگی . || سیری . (از ناظم الاطباء). پری شکم . (فرهنگ فارسی معین...
-
جستوجو در متن
-
امتلاء
لغتنامه دهخدا
امتلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) رجوع به امتلا شود.
-
ملاء
لغتنامه دهخدا
ملاء. [ م ُ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ). زکام و گرانی که از امتلا عارض گردد. (ناظم الاطباء). زکامی که از امتلا عارض گردد. (از اقرب الموارد). || ج ِ مُلاءَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملاءة شود.
-
ملاءة
لغتنامه دهخدا
ملاءة. [ م ِ / م ُ ءَ ] (ع اِمص ) گرانی که از امتلا پدید آید. (ناظم الاطباء).
-
انباشتگی
لغتنامه دهخدا
انباشتگی . [ اَم ْ ت َ ] (حامص ) پری امتلا. (ناظم الاطباء). || فرط مال و کثرت مثال . (شعوری ج 1 ورق 132 ب ).
-
اخوث
لغتنامه دهخدا
اخوث . [ اَ وَ ] (ع ص ) نعت است از خَوَث . نرم شکم . (مهذب الاسماء). فروهشته شکم . آویخته شکم . فراخ شکم . بزرگ شکم . مبتلا به امتلا و استرخای شکم . || ممتلی . || الیف . مؤنث : خَوْثاء.
-
اضریراء
لغتنامه دهخدا
اضریراء. [ اِ ] (ع مص ) باد کردن شکم کسی از طعام و تخمه کردن وی . (از اقرب الموارد). برآمدن شکم از طعام و امتلا شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برآمدن شکم از طعام . (ناظم الاطباء). آماسیدن شکم از طعام .
-
واصله
لغتنامه دهخدا
واصله . [ ص ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، ص )- اسباب واصله (اصطلاح پزشکی قدیم ) ؛ سببی که به میانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد، چنانکه امتلا، چه امتلا از اسباب سابقه است و چون به سبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).|| زنی که موی خویش...
-
توکر
لغتنامه دهخدا
توکر. [ ت َ وَک ْ ک ُ ] (ع مص ) پرشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرشدن مشک و شکم . یقال : توکر الصبی ؛ ای امتلا بطنه . || پرشدن سنگدان مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید: یقال : شرب حتی توکر و حتی تضلع. (اقرب ال...
-
تکظکظ
لغتنامه دهخدا
تکظکظ.[ ت َ ک َ ک ُ ] (ع مص ) به اندازه ٔ پری شکم خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || راست نشستن وقت طعام خوردن ، یقال : فلان یتکظکظ عند الاکل ؛ ای ینتصب قاعداً کلما امتلا بطنه واکتظ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از ا...
-
گسنه
لغتنامه دهخدا
گسنه . [گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) گسن . گشنه . گرسنه : در اراک (سلطان آباد) گوسنه . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرسنه که در مقابل سیر باشد. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : چنان کرد هرچند سالار بودکه بد گسنه و سخت ناهار بود. اسدی .آن پیر گسنه را که ...
-
تحبب
لغتنامه دهخدا
تحبب . [ ت َ ح َب ْ ب ُ ] (ع مص ) دوستی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || سیراب شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سیرابی . (منتهی الارب ).سیراب شدن شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج...
-
نزق
لغتنامه دهخدا
نزق . [ ن َ زَ ] (ع مص ) سبکی و شتابی نمودن وقت خشم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نَزْق . نزوق . (از اقرب الموارد). || پر شدن و لبالب شدن کوزه : نَزِق َ الاناءُ نَزَقاً؛ امتلأ الی رأسه . (المنجد). و رجوع به اقرب الموارد شود. || ...
-
اشمعطاط
لغتنامه دهخدا
اشمعطاط. [ اِ م ِ ] (ع مص ) اشمعطاط قوم در طلب ؛ شتابی کردن آنان در طلب چیزی و متفرق شدن . (منتهی الارب )؛ مبادرت ورزیدن و پراکنده شدن آنان . (از المنجد). || اشمعطاط ابل یا اسبان ؛ پریشان شدن آنها. (از المنجد). اشمعطاطابل ؛ پریشان شدن شتران . (منتهی ...