کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الک یا غربال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آلک
لغتنامه دهخدا
آلک . [ ل َ ] (اِ) آله . اُشنه . (ریاض الادویه ). دوالک . (ریاض الادویه ) (بحرالجواهر). || سنبل الطیب .
-
الک جنبش
لغتنامه دهخدا
الک جنبش . [ اَ ل َ جُم ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) الک دولک . رجوع به الک دولک شود.
-
الک دلک
لغتنامه دهخدا
الک دلک .[ اَ ل َ دُ ل َ ] (اِ مرکب ) رجوع به الک دولک شود.
-
الک آباد
لغتنامه دهخدا
الک آباد. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسه ٔ بروجرد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و...
-
جستوجو در متن
-
فروبیختن
لغتنامه دهخدا
فروبیختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) غربال کردن . با غربال ریختن و افشاندن . بیختن : دهر به پرویزن زمانه فروبیخت مردم را چه خیاره و چه رذاله . ناصرخسرو.رجوع به بیختن شود.
-
غربیل کردن
لغتنامه دهخدا
غربیل کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غربال کردن . بیختن . غربال زدن . الک کردن . غربلة. رجوع به غربال کردن شود. || سوراخ کردن و پاره پاره کردن و کشتن کسی . غربلة : وز چپ و راست تیر روان شد سوی پیل ، تا مرو را غربیل کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 701)...
-
غربال بند
لغتنامه دهخدا
غربال بند. [ غ ِ / غ َ ب َ ] (نف مرکب ) غربال ساز را گویند. (آنندراج ). آنکه غربال سازد از زه و کم و جز آن . آنکه غربال بافد یا غربال بندد. || کولی . لوری . لولی . غره چی . قره چی . حرامی . چینگانه . فیج . فیوج . قرشمال . غربتی . سوزمانی . زط. || مجا...
-
غربال
لغتنامه دهخدا
غربال . [ غ ِ /غ َ ] (اِ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره ٔ مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول . (فرهنگ نظام ). غربال را در قدیم از نی و سایر نباتاتی که مثل آن باشد میساختند. (از قاموس...
-
غربال کردن
لغتنامه دهخدا
غربال کردن . [ غ ِ / غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیختن . غربال را به دست زدن . الک کردن . غربال بیختن . غربلة. (المنجد). دحلاصة. (منتهی الارب ). || کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). کنجکاوی . (مجموعه ٔ مترادفات ) : فلک خاک ایام غ...
-
غربال درکردن
لغتنامه دهخدا
غربال درکردن . [ غ ِ / غ َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوجار کردن . غربال زدن . غربال کردن .
-
غربال بیختن
لغتنامه دهخدا
غربال بیختن . [ غ ِ / غ َ ت َ ] (مص مرکب ) غربال کردن . بیختن چیزی از غربال . غربال را به دست زدن : غربال بیختیم به عمری که یافتیم زر عیاردار به میزان صبحگاه . خاقانی .از غربال هوا کافور می بیخت . (مجلس اول سعدی ).- آب با غربال بیختن (یا پیمودن ) ؛ ک...
-
غربال زدن
لغتنامه دهخدا
غربال زدن . [ غ ِ / غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) غربال کردن . بیختن .
-
غربال گری
لغتنامه دهخدا
غربال گری . [ غ ِ/ غ َ گ َ ] (حامص مرکب ) غربال گر بودن . عمل غربال کردن : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزیگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز آدینه ٔ فریضه به جماعت ، ساقطباشد با آن قیاس می باید کردن . (کتا...
-
بوجاری
لغتنامه دهخدا
بوجاری . (حامص ) پاک کردن غلات و حبوب از خاک و خاشاک بوسیله ٔ غربال . (فرهنگ فارسی معین ).- بوجاری کردن ؛ گرفتن فضول گندم و جو و برنج با غربال . (یادداشت بخط مؤلف ).