کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
المیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
المیم
لغتنامه دهخدا
المیم . [ اَ ی ِ ] (ع اِ) فضای خالی در جلو عرشه ٔ عقبی کشتی . (دزی ج 1).
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (شیخ ...). او راست : کتاب المیم .
-
غذرمة
لغتنامه دهخدا
غذرمة. [ غ َ رَ م َ ] (ع مص ) به گزاف فروختن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). غذرمه ، باعه جزافاً کغذمرة بتقدیم المیم . (اقرب الموارد). || آمیختن سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غذرم الکلام ؛ اختلط. (اقرب الموارد).
-
ضبارم
لغتنامه دهخدا
ضبارم . [ ض ُ رِ ] (ع ص ، اِ) شیر. شیر بیشه ٔ سخت خلقت . (منتهی الارب ). شیر قوی .(مهذب الاسماء). || مرد توانا و دلاور دشمن کش . (منتهی الارب ). مرد دلیر. (مهذب الاسماء). ضُبارمة، مثله فی الکل ، و قیل المیم زائدة. (منتهی الارب ).
-
افتلاص
لغتنامه دهخدا
افتلاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از دست کسی گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). از دست کسی چیزی گرفتن . (ناظم الاطباء). چیزی از دست کسی گرفتن . قال ابن فارس : الفاء و اللام و الصاد لیس بشی ٔ و هذا اصح فهو من الابدال . و الاصل المیم . (از اقرب الموارد).
-
لاهم
لغتنامه دهخدا
لاهم . [ هَُ م ْ م َ ] (ع ندا، صوت ) به معنی اللهم است ، یعنی ای بار خدا. قوله :لاهم ّ لا ادری و انت الداری ، یرید اللهم ؛ ای بار خدای ،و المیم المشدّدة فیه عوض من یاء النداء لان معناه یا اﷲ. هذا عندالبصریین و قال الکوفیون اصله اﷲ امنا ای اقصدنا بخیر...
-
اذرمی
لغتنامه دهخدا
اذرمی . [ اَ رَ می ی ] (ص نسبی ) سمعانی آرد: الاَّذرمی بمدالالف و فتح الدال المعجمة و سکون الراءو فی آخرها المیم هذه النسبة الی اذرم و ظنی انها من قری اذنة بلدة من الثغر، منها ابوعبدالرحمن عبداﷲبن محمدبن اسحق الاذرمی . (انساب ص 14). و بقول یاقوت وی د...
-
کشط
لغتنامه دهخدا
کشط. [ ک َ ] (ع مص ) جل از پشت ستور برگرفتن ، یقال کشط الجل عن الفرس . || پوست شتر باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برهنه کردن ، منه قوله تعالی «واذا السماء کشطت » (قرآن 11/81)؛ ای قُلِعَت ْ کما یقلع السقف . (منتهی الارب ) (از اقرب الم...
-
قصم
لغتنامه دهخدا
قصم . [ ق َ ] (ع اِ) پاره ٔ شکسته و جداشده .(منتهی الارب ). || (اِمص ) (اصطلاح عروض ) اجتماع خَرْم و عَصْب است در مفاعلتن که واقع است در اول بیت بحر وافر. (اقرب الموارد). عبارت است از اجتماع عَصْب و خَرْم ، کذا فی عنوان الشرف و جامع الصنایع. (کشاف اص...
-
شمر
لغتنامه دهخدا
شمر. [ ش َ م ِ ] (اِخ ) ابن افریقیس ، بانی سمرقند یا اول کسی که آنرا فتح کرده ، و قیل انه غزا مدینة السغد فقلعها فقیل شمرکند فعربت سمرقند و اسکان المیم و فتح الراء لحن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شمربن افریقیس بن ابرهه بن حارث ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد المیم [ ازین جا در لباب الألباب عوفی چ لیدن چند سطری تباه شده است ]. وی ازشعراء آل سلجوق بوده و قصیده ٔ ذیل بر منوال شعر مختاری اختیار شده است :ای باغ روی دوست به نسرین مغرقی وز نو بهار باغ ارم برده رونقی از رخ بگاه ...
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه «م » است . (دزی ج 2 ص 630).- چو میم ؛ مخفف چون میم . مان...
-
اسماءالرجال
لغتنامه دهخدا
اسماءالرجال . [ اَ ئُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) (علم ...) یعنی رجالألاحادیث فان العلم بها نصف علم الحدیث کما صرح به العراقی فی شرح الالفیة عن علی بن المدینی فانه سند و متن . و السند عبارة عن الرواة فمعرفة احوالها نصف العلم علی ما لایخفی . والکتب المصنفة ف...
-
خرم
لغتنامه دهخدا
خرم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی کوه . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست تخم مرغ است که بجهت ادویه ٔ عین مشغول کرده باشند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || پشته و یا بینی کوه که جدا شده باشد از دیگری . (از لسان العرب ) (از ...