کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقماح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقماح
لغتنامه دهخدا
اقماح . [ اِ ] (ع مص ) دانه گرفتن خوشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سر برداشتن و چشم در پیش افکندن . (ترجمان القرآن ). سر برداشتن و چشم فروخوابانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سربرآوردن بسوی آسمان چنانکه چشمها بسوی زمین باشند. (غیاث اللغ...
-
جستوجو در متن
-
اصفاغ
لغتنامه دهخدا
اصفاغ . [ اِ ] (ع مص ) صفوف کنانیدن چیزی را، یعنی کسی را وادارکردن به اینکه چیزی را با دست بمالد. (منتهی الارب ).اقماح . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). کف مال کردن .
-
دانه گرفتن
لغتنامه دهخدا
دانه گرفتن . [ ن َ / ن ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دانه بستن . پدید آمدن حبه در سنبله و از حالت شیری و میعان بسختی گراییدن آن : اقماح ؛ دانه گرفتن خوشه . اقمح السنبل ؛ دانه گرفت خوشه . (منتهی الارب ). و نیز رجوع به دانه بستن شود.
-
سر برداشتن
لغتنامه دهخدا
سر برداشتن . [ س َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) سر بلند کردن . پاسخ گفتن کسی را. اقماح . (زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) : جرجیس سر برداشت و گفت تو دانایی که من ... (قصص الانبیاء ص 191). || بیدار شدن : از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بدرگ...