کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقامة
لغتنامه دهخدا
اقامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) آرام کردن در جایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اقام بالمکان اقامة؛ آرام کرد در آن جای . (منتهی الارب ). مقام کردن . مقیم شدن . ماندن در جای . (غیاث اللغات ). || دوام ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته برپا...
-
واژههای همآوا
-
عقامة
لغتنامه دهخدا
عقامة. [ ع َ م َ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
-
اغامة
لغتنامه دهخدا
اغامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) ابر گردیدن هوا. (ناظم الاطباء). ابر شدن سماء. (از اقرب الموارد). ابرناک بودن آسمان . (آنندراج ). ابرناک گردیدن هوا: اغامت السماء و اغیمت بالنقص و التمام . (منتهی الارب ). || جای گرفتن و اقامت نمودن . (ناظم الاطباء). اقامت گز...
-
اقامت
لغتنامه دهخدا
اقامت . [ اِ م َ ] (ع مص ) ضیافت شخصی که از جای واردشود و با لفظ فرستادن استعمال نمایند. (آنندراج ).- اقامت فرستادن : شب از مهتاب بالش باج میدادبهر منزل اقامت میفرستاد. اشرف (از آنندراج ).چون آمدم بدهر فرستاد آسمان صد گونه رنج و غصه برسم اقامتم . شفا...
-
جستوجو در متن
-
اذانان
لغتنامه دهخدا
اذانان . [ اَ ] (ع اِ) اذان و اقامه .
-
اقامات
لغتنامه دهخدا
اقامات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اقامة. (از اقرب الموارد) : به ابواب تشریفات و انواع انزال و اقامات او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به اقامة شود.
-
برپا داشتن
لغتنامه دهخدا
برپا داشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تشکیل دادن . بنیاد کردن . || اقامه کردن . قائم کردن . برپا ساختن .- برپا داشتن نماز ؛ اقامه ٔ نماز : آن جماعتی که ما در روی زمین صاحب تمکین ساختیم ایشان را، نماز را برپا داشتند. (تاریخ بیهقی ص 314).
-
قامت گفتن
لغتنامه دهخدا
قامت گفتن . [ م َگ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اقامه . رجوع به قامت بستن شود.
-
برزفری
لغتنامه دهخدا
برزفری . [ ب ُ ف َ ] (اِخ ) صورت اصلی نام پهلوان باستانی ، «فریبرز» است که فردوسی برای اقامه ٔ وزن آنرا قلب کرده است . (یادداشت مؤلف ).
-
برپای کردن
لغتنامه دهخدا
برپای کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برپا کردن . اقامه کردن . اقامه . (تاج المصادر) : آن جهود سگ ببین چه رای کردپهلوی آتش بتی برپای کرد. مولوی .بر او پادشا حکم برپای کرددو سالش بمصر اندرون جای کرد. شمسی (یوسف و زلیخا). || نصب کردن . منصوب کردن . گم...
-
برهان کردن
لغتنامه دهخدا
برهان کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استدلال . برهان آوردن . اقامه ٔ دلیل کردن . اقامه ٔ بیّنه کردن : گر این صورت ِ کرده جنبان کنی سزد گر ز جنبنده برهان کنی . فردوسی .وندر کتاب بر سخن منطقی چون آفتاب روشن برهان کنم .ناصرخسرو.
-
عزاداری
لغتنامه دهخدا
عزاداری . [ ع َ ] (حامص مرکب ) سوکواری .زاری . عزاپرستی . اشتغال به سوک . مصیبت . تعزیت . (ناظم الاطباء). اقامه ٔ مراسم عزا. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ایستمیا
لغتنامه دهخدا
ایستمیا. (اِ) اعیادی بود که یونانیان هر سه یا چهار یا پنج سال یکبار در تنگه ٔ کرنتوس بافتخار نپتونوس اقامه میکردند. (تعلیقات تمدن قدیم تألیف نصراﷲ فلسفی ).