کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغوا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغوا کردن
لغتنامه دهخدا
اغوا کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گمراه کردن . بیراه گردانیدن . بضلالت انداختن . رجوع به اغوا شود.
-
واژههای مشابه
-
اغوا شدن
لغتنامه دهخدا
اغوا شدن .[ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گمراه شدن . بیراه گردیدن .
-
جستوجو در متن
-
ایزگم کردن
لغتنامه دهخدا
ایزگم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی گم کردن . اضلال . اغوا. رجوع به ایز شود.
-
بغلط انداختن
لغتنامه دهخدا
بغلط انداختن . [ ب ِ غ َ ل َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به خطا افکندن . به اشتباه انداختن . اغوا کردن . اغلوطه کردن .
-
زبلح
لغتنامه دهخدا
زبلح . [ زَ بَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فریفتن . گول زدن . اغفال . اغوا. || اشتباه کردن . فریب خوردن . خطا کردن . (از دزی ج 1 ص 580).
-
برغالیدن
لغتنامه دهخدا
برغالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) برغلانیدن . برآغالیدن . برانگیختن . تحریک و اغوا کردن . || افکندن وبرکندن . (ناظم الاطباء). و رجوع به برآغالیدن شود.
-
ورغلانیدن
لغتنامه دهخدا
ورغلانیدن . [ وَ غ َ دَ ] (مص مرکب ) برانگیختن . تحریض کردن . تحریک کردن . وادار کردن . اغوا کردن . گمراه نمودن . (ناظم الاطباء). برآغالیدن . (آنندراج ). دعوت کردن . به راه بد خواندن . (ناظم الاطباء). درغلطانیدن و برانگیزانیدن . (حاشیه ٔ منتهی الارب ...
-
بیاغالیدن
لغتنامه دهخدا
بیاغالیدن . [ دَ] (مص ) تحریک کردن و تحریک نمودن . (آنندراج ). تحریک نمودن و تحریض کردن . (برهان ). || آمیختن و برغلانیدن ، یعنی اغوا نمودن . (غیاث ) (آنندراج ). || جنبانیدن . (غیاث ). رجوع به آغالیدن شود.
-
وژولیدن
لغتنامه دهخدا
وژولیدن . [ وُ دَ ] (مص ) شور کردن . (برهان ) (آنندراج ). || برانگیزاندن مردم را به جنگ . (برهان ). تحریک کردن و برانگیزاندن بر جنگ و جدال و مخاصمه . (ناظم الاطباء). تحریک کردن .جنباندن . (فرهنگ فارسی معین ). || وزیدن باد و جز آن . (ناظم الاطباء). ||...
-
تعوید
لغتنامه دهخدا
تعوید. [ ت َع ْ ] (ع مص ) خوی فا کردن کسی را و یاد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خو فا کردن کسی را. (زوزنی ). عادت کنانیدن به چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از دهار). || طعام عُوادَه خوردن . || کلانسال گردیدن شتر....
-
وسواس
لغتنامه دهخدا
وسواس . [ وِس ْ ] (ع مص ) بد اندیشیدن . (منتهی الارب ). بد اندیشیدن و اغوا کردن شیطان . (از ناظم الاطباء). در دل افکندن شیطان و نفس چیزی بی نفع و بی خیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).وسوسه . (منتهی الارب ). قوله تعالی : فوسوس لهما ...
-
اغالش
لغتنامه دهخدا
اغالش . [ اَ ل ِ ] (اِ) بمعنی آغالش است که شورش انگیختن و بدآموزی و تحریض کردن نادانان بجهت خصومت انداختن میان مردم باشد و آن را بعربی اغرا گویند. (برهان ) (آنندراج ). آغالش و اغوا و برانگیختن و ترغیب و تحریض بر گناه . (ناظم الاطباء). رجوع به آغالش ش...
-
اضلال
لغتنامه دهخدا
اضلال . [ اِ ] (ع مص ) اضلال خدای تعالی کسی را؛ به بیراهه راندن وی را، یقال : اضله فضل ّ. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بیراه گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گمراه گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گمراهی . (ناظم الاطباء). گمراه کردن .(ترجم...