کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغفال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغفال کردن
لغتنامه دهخدا
اغفال کردن . [ اِ ک َ دَ] (مص مرکب ) بغفلت انداختن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
غافل کردن
لغتنامه دهخدا
غافل کردن . [ ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گول زدن . فریب دادن . اِغفال . (ترجمان القرآن جرجانی ).
-
آهوگردانی
لغتنامه دهخدا
آهوگردانی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل آهوگردان . نخجیروالی .- آهوگردانی کردن ؛ با گربزی و با اغفال دیگران امری را رفته رفته بسوی مقصود خویش سوق کردن .
-
زبلح
لغتنامه دهخدا
زبلح . [ زَ بَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فریفتن . گول زدن . اغفال . اغوا. || اشتباه کردن . فریب خوردن . خطا کردن . (از دزی ج 1 ص 580).
-
بسقو کردن
لغتنامه دهخدا
بسقو کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسغو کردن . در کمین نشستن . پنهان شدن در جایی به قصد اغفال خصم و ناگهان بر وی حمله بردن . || مترصد شکار نشستن چنانکه صیاد در شکارگاه .حالتی که گربه و یوز و امثال آن بخود گیرند پیش از حمله بشکاری و آن گرد کردن تن ...
-
خام شدن
لغتنامه دهخدا
خام شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) اغفال شدن . فریب خوردن . چون : «خام فلانی شدم » و «در این مطلب خام شدم ». مطاوعه ٔ خام کردن . || خام شدن معده . وخم گشتن آن . وخامت پیدا کردن آن . وخیم گردیدن آن . || خام شدن کار؛ وخیم شدن آن . رو به وخامت نهادن آن : در...
-
بردوختن
لغتنامه دهخدا
بردوختن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دوختن در تمام معانی .- چشم کسی بردوختن ؛ اغفال کردن وی : او چه کرد آنجا که تو آموختی چشم ما از مکر خود بردوختی . مولوی .- دیده بردوختن ؛ چشم پوشیدن . نظر برگرفتن : بردوخته ام دیده چو باز از همه عالم تا دیده ٔ من بر ...
-
جا زدن
لغتنامه دهخدا
جا زدن . [ زَ دَ ](مص مرکب ) چیز کم قیمت و بدلی را بجای چیز پربها و اصلی به کسی دادن . بدلی را بجای اصلی دادن یا فروختن به چالاکی و زرنگی . چیزی بد یا غیر بد را بدل چیزی بفریب نمودن یا دادن . کسی را بجای دیگری جا زدن . به اغفال حریف و طرف چیزی بد را ...
-
خواب خرگوش دادن
لغتنامه دهخدا
خواب خرگوش دادن . [ خوا / خا ب ِ خ َ دَ ] (مص مرکب ) اغفال کردن . فریب دادن . (یادداشت مؤلف ) : بچشم آهوان چشمه ٔ نوش دهد شیرافکنان را خواب خرگوش . نظامی .گرچه آهوسرینی ای دلبندخواب خرگوش دادنم تا چند. نظامی .آتشی خواست خصم و دودش دادخواب خرگوش داد ...
-
بی نشان
لغتنامه دهخدا
بی نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشان ) بی علامت . (ناظم الاطباء). لایوصف . (یادداشت مؤلف ). بی نشانه . گم . بدون وجه مشخص . بی صفت . فاقد خصوصیاتی شناخت را. بی علائم شناسائی : بدین بی نشان راغ و کوه بلندکده ساختید از نهیب گزند. فردوسی .دور از ...
-
یک دو
لغتنامه دهخدا
یک دو. [ ی َ / ی ِدُ ] (اِ مرکب ) یک ودو. یک به دو. گفتگوی بی معنی . (ناظم الاطباء). بگونگو. مشاجره . || (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد تقریبی و تردیدی . (یادداشت مؤلف ). عدد مشکوک و مردد میان یک و دو. اندکی . لختی . چندی : هر روز من تنها پیش او...
-
یکدستی
لغتنامه دهخدا
یکدستی . [ ی َ / ی ِ دَ] (ص نسبی ) منسوب به یکدست . مربوط به یکدست . || (ق مرکب ) با یک دست . به وسیله ٔ یک دست : سنگ بدان بزرگی را یکدستی برمی دارد. (از یادداشت مؤلف ).- یکدستی زدن به کسی ؛ سخنی گفتن که مخاطب گمان کند تو از کار او آگاهی در صورتی ک...
-
کنایة
لغتنامه دهخدا
کنایة. [ک ِ ی َ ] (ع مص ) سخن که بر غیرموضوع ٌله خود دلالت کند. گفتن یا لفظی گفتن و غیر مدلول ٌ علیه آن را اراده کردن و یا سخن گفتن به لفظی که معنی حقیقی و مجازی آن هر دو برابر باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || (اِ) سخن که بر غ...
-
خرگوش
لغتنامه دهخدا
خرگوش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف . گویند ماده ٔ او را مانند زنان حیض آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). حیوانی وحشی که گوشهای دراز دارد. (ناظم الاطباء). ابوخداش . ابوخرانق . ابوعروة. ابوبنهان . ارنب . اصمع. حَوْشَب . درماء. در...