کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعن
لغتنامه دهخدا
اعن . [ اَ ع َن ن ] (ع ص ) آنکه از بینی سخن گوید.
-
واژههای همآوا
-
عان
لغتنامه دهخدا
عان . [ عان ن ](ع اِ) رسن دراز. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عان
لغتنامه دهخدا
عان . [ نِن ْ ] (ع ص ) عانی . اسیر و بندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عانی شود.
-
آئن
لغتنامه دهخدا
آئن . [ ءِ ] (ع ص ) مرفّه و تن آسان .
-
جستوجو در متن
-
اجماعاً
لغتنامه دهخدا
اجماعاً. [ اِعَن ْ ] (ع ق ) بالاجماع . بالاتفاق . متفقاً. اتفاقاً.
-
اعنان
لغتنامه دهخدا
اعنان . [ اِ ] (ع مص ) قاضی بر کسی حکم نامردی نمودن ، یا بجادویی از زنان بازداشته شدن : اُعن ّ عن المرئة اعناناً (مجهولاً). (منتهی الارب ) (آنندراج ). حکم نامردی نمودن قاضی بر مردی : اعن الرجل عن المراءة اعناناً. (ناظم الاطباء). حکم کردن قاضی بر کسی ...
-
اشأمان
لغتنامه دهخدا
اشأمان . [ اَ ءَ ] (اِخ ) موضعی در قول ذی الرمة:اعن ترسمت من خرقاء منزلةماءالصبابات من عینیک مسجوم کأنها بعد احوال مضین لهابالاشأمین یمان فیه تسهیم .(معجم البلدان ).