کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعذبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعذبة
لغتنامه دهخدا
اعذبة. [ اَ ذِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ عذاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عذاب ، بمعنی هر چیز که بر انسان سخت آید و او را از مقصود بازدارد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
عازبة
لغتنامه دهخدا
عازبة. [زِ ب َ ] (ع ص ، اِ) زن مرد. (منتهی الارب ). || شتر. (منتهی الارب ). || زنی که در هنگام طهر شویش غایب باشد. ج ، عَوازِب . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) دروغتر. اکذب : احسن الشعر امینه و اعذبه اکذبه . (یادداشت مؤلف ).
-
اعذب
لغتنامه دهخدا
اعذب . [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) شیرین تر. (آنندراج ). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب . خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف ) : و هذا النهر کأسمه فرات ، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحله ٔ ابن جبیر). ...
-
اکذب
لغتنامه دهخدا
اکذب . [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) دروغگوتر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). دروغگوتر: - امثال : اکذب من اخیذالدیلم . اکذب من الاخیذالصبحان . اکذب من اسیرالسند . اکذب من جحینه . اکذب من السالیه اکذب من سجاح . اکذب من شیخ الغریب . اکذب من صبی . ا...
-
شمیدن
لغتنامه دهخدا
شمیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) بیهوش گردیدن . (ناظم الاطباء)(برهان ). بیهوش شدن . (غیاث ) (آنندراج ) : پیشت بشمند و بی روان گردندشیران عرین چوشیر شادروان . منجیک . || آشفته شدن . پریشان گشتن . (ناظم الاطباء) (برهان ). پریشان شدن . (غیاث ) (آنندراج ) : تو ا...
-
عذاب
لغتنامه دهخدا
عذاب . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه دشوار باشد بر انسان و او را از قصدش باز دارد. (از اقرب الموارد). ج ، اَعذبة. || نکال . (قطرالمحیط). || هر چه به نفس رسد از الم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکنجه . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). کل عذاب فی الق...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خازن . عبداﷲبن احمد شاعر و مترسل شهیر اصفهانی . او از خواص صاحب بن عباد و برکشیدگان اوست . در ریعان شباب خازنی کتب خانه ٔ صاحب داشت . و بعلت زلتی ناشی از جهالت و کم تجربگی جوانی ، صفای لطف صاحب نسبت بدو بکدورت بد...
-
غلو
لغتنامه دهخدا
غلو. [ غ ُ ل ُوو ] (ع مص ، اِمص ) غلو در امر؛ درگذشتن از حد آن . (منتهی الارب ). از حد درگذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). تجاوز حد. گزاف کاری . گزافه . مبالغه : آفت ملک شش چیز است ، حرم...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن کلدةبن عمروبن ابی علاج بن ابی سلمةبن عبدالعزی بن غمرةبن عوف بن قسی ثقفی مکنی به ابی وائل از مردم طائف ، از بطن ثقیف ، مولای ابوبکرة ثقفی طبیب مشهور عرب . وی معاصر رسول (ص ) بود و طب ّ را درایران ، در بیمارستان جندی شاپور، آمو...