کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعانت
لغتنامه دهخدا
اعانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) یاریگری و استعانت و مدد و نصرت و یاری و امداد و کمک . و شفقت و مهربانی و دستگیری و حمایت . (از ناظم الاطباء). یاری دادن . (آنندراج ). مضافرت . مظاهرت . معاونت . یارمندی . دستیاری . مساعدت . یاری کردن . رجوع به اعانة و اعانه...
-
واژههای همآوا
-
اعانة
لغتنامه دهخدا
اعانة.[ اِ ن َ ] (ع مص ) نزدیک شتر آمدن به اعانه . (منتهی الارب ). نزدیک شتر آمدن برای اعانت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اعانه ٔ ابل و جز آن ؛ پیش چشم کردن آن تا آن را بچشم ببیند یا دست بر بالای چشم داشتن چنانکه عادت نگریستن است برای دیدن ...
-
جستوجو در متن
-
اعانات
لغتنامه دهخدا
اعانات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اعانه . رجوع به اعانه و اعانت و اعانة و اعانت جستن و اعانت کردن شود. || بخشش روح القدس می باشد و هم قصد از خدمات شماسان که برای فقرا و مریضان کنند.(قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به اعانه و اعانت شود.
-
یاردم
لغتنامه دهخدا
یاردم . [ دُ ] (ترکی ، اِ) امداد و اعانت . (آنندراج ).
-
اذداد
لغتنامه دهخدا
اذداد. [ اِ ] (ع مص ) اعانت کردن کسی را در راندن شتر.
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک َ س ِ ] (ع ص ) آنکه از وی اعانت خواهند و او اعانت نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه از وی یاری خواهی و او ترا یاری نکند. (از اقرب الموارد).
-
سوگیری
لغتنامه دهخدا
سوگیری . (حامص مرکب ) نگهبانی و حمایت . یاری . اعانت . (ناظم الاطباء).
-
خود یافتن
لغتنامه دهخدا
خود یافتن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) بدون اعانت دیگری چیزی را بدست آوردن .
-
واجب الرعایه
لغتنامه دهخدا
واجب الرعایه . [ ج ِ بُرْ رِ ی َ ] (ع ص مرکب ) کسی که مستحق رعایت و اعانت بود. (ناظم الاطباء).
-
دست چربی
لغتنامه دهخدا
دست چربی . [ دَ چ َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دست چرب . || امداد و اعانت کردن . || ثروت و مکنت . (غیاث ) (از آنندراج ).
-
متولن
لغتنامه دهخدا
متولن . [ م ُ ت َ وَل ْ ل ِ ] (ع ص ) کسی که فریاد میکند برای یاری و اعانت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تولن شود.
-
مددجویی
لغتنامه دهخدا
مددجویی . [ م َ دَدْ ] (حامص مرکب ) مددجوئی . جستجوی کمک و اعانت . (ناظم الاطباء). استعانت . استمداد.
-
ابوسندرینوس
لغتنامه دهخدا
ابوسندرینوس . [ ] (اِخ ) ابن قفطی گوید: حکیمی ریاضی از مردم روم بود بعد از اقلیدس وملوک وقت در احداث عمارات از او اعانت می جسته اند.