کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطموط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطموط
لغتنامه دهخدا
اطموط. [ اَ ] (ع اِ) اسم بربری رته است و فوفل را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کشت بر کشت را گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (قرابادین )(قانون ابوعلی چ تهران ص 14). بمعنی اطماط است که بندق هندی باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (هفت ق...
-
جستوجو در متن
-
اطیوط
لغتنامه دهخدا
اطیوط. [ اَطْ ] (ع اِ) بر وزن و معنی اطموط است که بندق هندی باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). رجوع به اطموط شود. اطماط. (فرهنگ نظام ). رجوع به اطماط شود. اضبوط. رجوع به اضبوط شود.
-
اطبوط
لغتنامه دهخدا
اطبوط. [ اَ ] (ع اِ) بندق هندی معروف به رته . (از مفردات ابن بیطار). اسم بربری رته . (فهرست مخزن الادویه ).اطماط. اطموط. اضموط. رجوع به کلمه های مذکور شود.
-
اطماط
لغتنامه دهخدا
اطماط. [ اَ ] (ع اِ) قسمی از جوز هندی و بندق هندی . (ناظم الاطباء). بندق هندی است که آن را رتَّه گویند، اگر آرد آن را با سرمه بیامیزند و در چشم کشند احولی را ببرد و بعضی گویند باقلای هندی است و آن سخت بود و دانه های سیاه دارد. (برهان ) (هفت قلزم ). ب...
-
اضموط
لغتنامه دهخدا
اضموط. [ اَ ] (ع اِ) اطماط است که رته و بهندی ارتیهه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رته است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و باز در فهرست مخزن الادویه در ذیل اطماط آمده است : اطماط و اطموط و اطبوط اسم بربری رته است . و ابن البیطار نیز در ذیل اطماط آرد: اطماط...
-
فوفل
لغتنامه دهخدا
فوفل . [ فو ف ِ / ف َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ نخل ها که در مناطق گرم آسیا، هندوستان و جزایر سند و جاوه میروید. درختی است نسبةً بلند و برگهایش شانه ای هستند که در انتهای تنه ٔ برافراشته ٔ آن مانند تاجی قرار دارند. این درخت مانند خرمادوپایه و میوه ا...
-
فندق هندی
لغتنامه دهخدا
فندق هندی . [ ف َ دُ ق ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رته است که به هندی ریتهه نامند. (مخزن الادویه ). گیاهی است از تیره ٔ بُقولات که در غالب نواحی آمریکا و آفریقا و آسیا از جمله جنوب ایران میروید. شاخه هایش دارای خارهایی است به رنگ زرد و در قاعده ٔ...
-
رته
لغتنامه دهخدا
رته . [ رَ ت َ ] (اِ) فندق هندی . (ناظم الاطباء). درختی است در هند شبیه فندق اما کوچکتر از آن و سیاهرنگ میباشد و آن را در آب کنند و دست بر آن زنند چون صابون کف برآورد، جامه بدان شویند، خصوصاًجامه ٔ ابریشمی و چون با سرکه بر خنازیر طلا کنند تحلیل دهد و...
-
حجرالولادة
لغتنامه دهخدا
حجرالولادة. [ ح َ ج َ رُل ْ وِ دَ ] (ع اِ مرکب ) حجرالعقاب . اکتمکت . گن ابلیس . حجرالنسر. حجر البحری . حجرالبهت . حجرالنسا. حجرالماسکة. حجرالیسر. ایاطیطس .صاحب تحفه در ذیل کلمه ٔ حجرالیسر گوید: سنگی است سفید و مدور و صاف و از حجاز خیزد و قسمی از اکت...