کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اطلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اطلال
لغتنامه دهخدا
اطلال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَلَل . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به طلل شود. ج ِ طلل ، بمعنی اثر سرای و جای خراب شده . (از منتهی الارب ). نشانه های سرای کهنه و ویران . (از لطائف و کنز و منتخب ) (غیاث اللغات ). نشانه های سرا و جاهای خراب شده . (آنند...
-
اطلال
لغتنامه دهخدا
اطلال .[ اَ ] (اِخ ) نام اسبی و یا ماده شتری . (ناظم الاطباء). ناقه یا اسبی است مر دکین شداخی را. زعموا انها تکلمت لما قال فارسها یوم القادسیة و قد انتهی الی نهر: ثبی اطلال ، فقالت الفرس :وثب و سورةالبقرة. (منتهی الارب ) . و صاحب تاج العروس آرد: و اط...
-
اطلال
لغتنامه دهخدا
اطلال .[ اِ ] (ع مص ) مشرف شدن بر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اطلال بر چیزی ؛ مشرف شدن بر آن . جریر آرد : انا البازی المطل ّ علی نمیراتیح من السماء لها انصبابا.و در حدیث صفیة بنت عبدالمطلب آمده است :...
-
واژههای همآوا
-
اتلال
لغتنامه دهخدا
اتلال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ تَل ّ، بمعنی توده های خاک و توده های ریگ و پشته . (منتهی الارب ) : ای روز چه روزی تو بدین زینت و این زیب کز زینت و زیب تو دگر شد همه اتلال . فرخی .|| ج ِ تَل ، بمعنی بالش . (منتهی الارب ).
-
اتلال
لغتنامه دهخدا
اتلال . [ اَ ت َ ] (ع مص ) اَتل . گام نزدیک نهادن هنگام خشم . || سیر شدن از طعام . اَتلات .
-
اتلال
لغتنامه دهخدا
اتلال . [ اِ ] (ع مص ) راست ایستادن . || چکانیدن . (منتهی الارب ). || بستن و کشیدن چهارپا.
-
جستوجو در متن
-
قسطنطانیه
لغتنامه دهخدا
قسطنطانیه . [ ق ُ طَ ی َ ] (اِخ ) قسطنطنیه . استانبول . رجوع به استانبول شود : خشمت اگر یک دم زدن جنبش کند برخویشتن گردد چو اطلال و دمن دیوار قسطنطانیه .منوچهری .
-
پستم
لغتنامه دهخدا
پستم . [ پ ِ ت ُ ] (اِخ ) نام شهر قدیم ایتالیا در 40 هزارگزی ناپل دارای اطلال تاریخی ازجمله معبد زیبای نپتون .
-
کاحص
لغتنامه دهخدا
کاحص . [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از کحوص . زننده ٔ بپای خود. || نشان محو شونده . ج ، کواحص : اطلال ٌ کواحص ؛ آثار خانه ٔ محو و ناپدید. (منتهی الارب ).
-
پرین
لغتنامه دهخدا
پرین . [ پْری / پ ِ ی ِ ] (اِخ ) نام شهری از آسیای صغیر قدیم (یونیه ) مقابل جزیره ٔ شامُس ، بین کوه میکال و مصب مآندر در ساحل دریا. این شهر دو بندر معمور داشت و اطلال آن اکنون نزدیک دهکده ٔ سامسون بجانب شمال غربی دیده میشود.
-
پلسی لتور
لغتنامه دهخدا
پلسی لتور. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ل ِ ] (اِخ ) قریه ای از ایالت «اندراِلوار» در شهرستان تور. اطلال کاخی که لوئی یازدهم ساخته و در آن بسال 1483م . وفات کرده است بدانجا برجای است .
-
پروزا
لغتنامه دهخدا
پروزا. [ پْرِ / پ ِ وِ ] (اِخ ) پرویزا. بندری است به ترکیه در انتهای شبه جزیره ای واقع در خلیج آرتا . سکنه ٔ آن هفت هزار تن است از این بندر دهنیات و پشم و چهارپایان و چوب صادر شود و اطلال نیکوپولیس در حوالی آن است .
-
عاد
لغتنامه دهخدا
عاد. (اِخ ) ابن عوص بن ارم بن سام بن نوح . جدی جاهلی است .گویند وی در بابل بود سپس با عائله ٔ خود به یمن رفت و در احقاف بین یمن و عمان از بحرین تا حضرموت اقامت کرد. او و فرزندان او در آن سرزمین تمدنی بوجود آوردند. از آثار آنان اطلال «جش » و بناهای سن...