کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اصلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دلیک یارقان
لغتنامه دهخدا
دلیک یارقان . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. واقع در 30 هزارگزی شمال شرقی آبش احمد مرکز دهستان و 13/5 هزارگزی راه ارابه رو لاریجان به اصلان دوز. آب آن از رودخانه ٔ درآورد و چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافی...
-
ساروخان
لغتنامه دهخدا
ساروخان . (اِخ ) برادر امیر اصلانخان قرقلوی افشار و عمه زاده ٔ نادرشاه بود: امیر اصلان خان در حوالی مراغه از ابراهیم خان [ شاه ] شکست خورد و به کوهستان قراجه داغ پناه برد و بوسیله ٔ کاظم خان قراجه داغی دستگیر و تسلیم ابراهیم خان شد. و با ساروخان به ق...
-
قشلاق پیروردیلو
لغتنامه دهخدا
قشلاق پیروردیلو. [ ق ِ پیرْ وَ ] (اِخ ) قشلاقی از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 41 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 2 هزارگزی ارابه رو اصلان دوز به لاریجان . موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر مالاریایی است . محل قشلاق 26 نفر از ایل چلیپانلو اس...
-
ناصرالدین
لغتنامه دهخدا
ناصرالدین . [ ص ِ رُدْ دی ] (اِخ ) سومین از امرای سلسله ٔ صغریه ٔ ذوالقدر است که در کرماخ به نزدیکی ارزنجان ساکن بودند. ادوارد براون بنقل از احسن التواریخ آرد: «سلاطین این خانواده [ ذوالقدر ] چهار نفر بودند: ملک اصلان ، سلیمان ، ناصرالدین و علاءالدول...
-
نژاد
لغتنامه دهخدا
نژاد. [ ن ِ ] (اِخ ) محمدعلی (...خان )، فرزند اصلان خان گرجی . از رجال عهد محمدشاه قاجار است و از طرف وی به سفارت به هند رفته است . طبع شعری داشته . او راست :گر رفیق منی ای درد و بلا بسم اﷲسفر وادی عشق است بیا بسم اﷲ. (از قاموس الاعلام ج 6 ص 4575).و ...
-
ممتاز گرجی
لغتنامه دهخدا
ممتاز گرجی . [ م ُ زِ گ ُ ] (اِخ ) فضل علی بیک شاعر. نواده ٔ اصلان بیک از رجال دوره ٔ شاه سلیمان صفوی است . از اوست :تا گرمی رخسار ترا دید نگاهم در چشم ترم چون مژه خشکید نگاهم از دیده برون یکسر مژگان ننهد پای تا گشت ز دیدار تو نومید نگاهم .(از تذکره ...
-
ناصری قاجار
لغتنامه دهخدا
ناصری قاجار. [ ص ِ ی ِ ] (اِخ ) امیر اصلان خان بن محمد قاسم خان بن اعتضادالدوله سلیمان خان قاجار، وی خال ناصرالدین شاه قاجار است و به روایت هدایت چندی از طرف ناصرالدین شاه حکومت خمسه و زنجان داشت و سپس با لقب عمیدالملکی به حکمرانی گیلان رفت . او راست...
-
زال بیگ گرجی
لغتنامه دهخدا
زال بیگ گرجی . [ ب ِ گ ِ گ ُ ] (اِخ ) از معتبران طبقه ٔ گرجیه و طرفدار سلطان حیدرمیرزا (فرزند سوم شاه طهماسب ) بود خواهر وی از همسران شاه طهماسب و مادر فرزند هفتم وی ، امام قلی میرزا و او خود حمامی خاص شاه بود. مؤلف تاریخ عالم آرا آرد: زال بیک گرجی ...
-
سالار
لغتنامه دهخدا
سالار. (اِخ ) محمد حسن خان فرزند اللهیارخان آصف الدوله ، دائی محمد شاه ، به سال 1262 هَ . ق . در اواخر سلطنت محمدشاه ببهانه ٔ ستیزه با حاج میرزاآقاسی صدراعظم در خراسان علم طغیان برافراشت ومشهد را فروگرفت و حاجی میرزا آقاسی متولی آستان قدس را بکشت و ا...
-
اصیل
لغتنامه دهخدا
اصیل . [ اَ ] (ع ص ) صاحب اصل بمعنی صاحب نسب ، ای کسی که آبا و اجداد او شریف و نجیب باشند. (غیاث ). آنکه دارای اصل است . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خداوند اصل و حسب و نسب و بزرگ . (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 3). صاحب اصل . صاحب نسب . (منتهی ا...
-
فتحعلی شاه
لغتنامه دهخدا
فتحعلی شاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان ، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است . آغا محمدخان ، گرچه نسبت به خانواده ٔ خود جور و ستم میکرد، برادرزاده ٔ خود باباخان را طرف توجه قرار داد و ولیعهد خود کرد. و بارها ...
-
لون
لغتنامه دهخدا
لون . [ ل َ ] (ع اِ) رنگ . گونه چون زردی و سرخی و مانند آن . (منتهی الارب ). مطلق رنگ . (برهان ). رنگ . (ترجمان القرآن جرجانی ). فام .رنج . (لغت محلی شوشتر ذیل کلمه ٔ رنج ). بَوص . بُوص . ردع . نجار. نُجار. (منتهی الارب ). فام و گون در کلمات مرکبه ، ...