کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشقودره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشقودره
لغتنامه دهخدا
اشقودره . [ اِ دَ رَ ] (اِخ ) نام دریاچه ای است واقع در آلبانی که میتوان گفت در شبه جزیره ٔ بالکان دریاچه ای بزرگتر از آن نیست . دریاچه ٔ مزبور در شمال غربی آلبانی واقع است و از شهر اشقودره (اشکودره ) دیده میشود. طول آن از جنوب شرقی بشمال غربی قریب 4...
-
اشقودره
لغتنامه دهخدا
اشقودره . [ اِدَ رَ ] (اِخ ) تلفظ ترکی یا معرب اشکودره است و کلمه ٔ مزبور در لغت آرنائودی (البانی ) مشتق از «کودره » بمعنی تپه است زیرا بروایت بارلیتوس این بلاد در آغاز امر در دو کناره ٔ نهر «گیر» در جلگه ٔ همواری واقع بود ولی بعدها اقوام وحشی بدان س...
-
واژههای مشابه
-
اشقودره لی
لغتنامه دهخدا
اشقودره لی . [ اِ دَ رَ ] (اِخ ) نام خاندانی که از اوایل قرن 12 هَ . ق . تا اوائل قرن 13 هَ . ق . در ایالت اشقودره فرمانروائی کرده اند. مؤسس حکومت آنان محمدپاشا بود که اصلاًاز ازبکها بشمار میرفت . رجوع به قاموس الاعلام شود.
-
جستوجو در متن
-
اشکودره
لغتنامه دهخدا
اشکودره . [ اَ دَ رَ ] (اِخ ) رجوع به اشقودره شود.
-
حسن حقی
لغتنامه دهخدا
حسن حقی . [ ح َ س َ ن ِ ح َق ْقی ] (اِخ ) ابن مصطفی پاشا وزیر اشقودره ای . وزیر دولت عثمانی بود و معزولاً در 1313 هَ . ق . در حلب درگذشت . دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 2 ص 303).
-
بار
لغتنامه دهخدا
بار. (اِخ ) سامی بیک آورده :نام قصبه ای است در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل دریای آدریاتیک که طبق معاهده ٔ برلن به قره طاغ واگذار شده است . در 37هزارگزی مغرب اشقودره (اسکودرا) در مسافتی قریب به چهار میل در داخل دامنه ٔ کوهی واقعگشته و دارای قلعه ...
-
حافظپاشا
لغتنامه دهخدا
حافظپاشا. [ ف ِ ] (اِخ ) نام دو تن فریق (رتبه ایست نظامی ) که هر دو مدتی وزیر نظمیّه بودند (ضبطیة ناظری ). یکی از اینان در طی ّ تخلیه ٔ بوسنه به سمت فرماندهی لشکر در آنجا بود و مردم وی را به قبول این سمت مجبور کرده بودند. درنتیجه وی به اسارت اطریشی ه...
-
پکین
لغتنامه دهخدا
پکین . [ پ ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در ولایت ایلبصان . از ایالت مناستر در آرناؤدستان (آلبانی ) بر ساحل یمین رود اشکومبی بر دامنه ٔ کوهی در کنار بیشه ای در 26 هزارگزی شرقی ساحل ادریاتیک و در 30 هزارگزی غرب ایلبصان . خانه های آن بر فراز تپه ها و پر...