کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشخاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشخاص
لغتنامه دهخدا
اشخاص . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شخص . شخص ها. تن ها. کالبدها. ج ِ شخص ، بمعنی کالبد مردم و جز آن و تن . (آنندراج ) : گرچه نه غایبند به اشخاص غایبندورچه نه ایدرند به افعال ایدرند. ناصرخسرو.سلطان اَشخاص را در طلب او اِشخاص کرد و در گرد مرکب او نرسیدند. (ترجم...
-
اشخاص
لغتنامه دهخدا
اشخاص . [ اِ ] (ع مص ) در تعب انداختن . (منتهی الارب ). بی آرام کردن . کسی را مضطرب کردن . (از اقرب الموارد). || نفی بلد کردن . (منتهی الارب ). جلای وطن دادن . تبعید کردن : و موسی را برسبیل اشخاص به بغداد آوردند. (جهانگشای جوینی ). || گسیل کردن . (تا...
-
واژههای مشابه
-
اشخاص کردن
لغتنامه دهخدا
اشخاص کردن . [اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گسیل کردن . روانه کردن . فرستادن : سلطان اَشخاص را در طلب او اِشخاص کردو در گرد مرکب او نرسیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
واژههای همآوا
-
اشخاس
لغتنامه دهخدا
اشخاس .[ اِ ] (ع مص ) غیبت کردن کسی را. || ترشروئی کردن در سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بیندو
لغتنامه دهخدا
بیندو. (ص ) مقلد اشخاص بدنژاد و بدسرشت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ).
-
خل گیری کردن
لغتنامه دهخدا
خل گیری کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کارهای اشخاص خل را بجا آوردن . اعمال اشخاص خل را انجام دادن . دیوانگی کردن . خلبازی درآوردن . (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) ارجمندی دین . آنکه یا آنچه سبب عزت وارجمندی دین گردد، و آن از القاب اشخاص بوده است .
-
فدیک
لغتنامه دهخدا
فدیک . [ ف َ ] (اِ) از اعلام اشخاص در قرون اولی اسلام است ، و شاید با فاتک نام پدر مانی بی ارتباط نباشد.
-
جز و وز
لغتنامه دهخدا
جز و وز. [ ج ِزْ زُ وِزز ] (اِ صوت ) صدای سوختن اشیاء یا ناله ٔ اشخاص .
-
چاپارچی باشی
لغتنامه دهخدا
چاپارچی باشی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) چپرچی باشی . رئیس چاپارچی ها. || کنایه از اشخاص شتابکار و عجول .
-
چاخان بازی
لغتنامه دهخدا
چاخان بازی . (حامص مرکب ) تملق گویی . حقه بازی . شارلاتانی . چرب زبانی و خوش آمدگویی . عمل اشخاص چاخان .
-
ذی نفع
لغتنامه دهخدا
ذی نفع. [ ن َ ] (ع ص مرکب ) در تداول فارسی بمعنی خداوند نفع: او در این امرنفع نیست . اشخاص ذینفع.