کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشاجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اشاجع
لغتنامه دهخدا
اشاجع. [ اَ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ اشجع.
-
واژههای مشابه
-
ذات اشاجع
لغتنامه دهخدا
ذات اشاجع. [ ت ُ اَ ج ِ ](ع ص مرکب ) یا غدد ذات الاشاجع. این کلمه در نصاب الصبیان چ برلین در قطعه ٔ ذیل که محرّمات گوسفند را گردکرده ، آمده است و در جای دیگر نیافتیم : غدد ذات اشاجعحدق و فرج و قضیب انثیان و دم و عِلبا و نخاعست و طحال .پس مثانه است و ...
-
جستوجو در متن
-
اشجع
لغتنامه دهخدا
اشجع. [ اِ ج َ ] (ع اِ) مرادف اَشجع است در معنی اخیر. ج ، اشاجع. رجوع به اَشجع شود. (از منتهی الارب ).
-
اشجع
لغتنامه دهخدا
اشجع. [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) دلیرتر. شجاعتر. پردل تر. دلاورتر : احوص از مردمان روزگار اشجع و دلاورتر بود. (تاریخ قم ص 245). اسم تفضیل است و منه المثل : اشجع من اسامة. (اقرب الموارد) . || (ص ) مرد سبک سر گول . || (اِ) شیر بیشه . || زمانه . (منتهی الارب ...