کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسقاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسقاع
لغتنامه دهخدا
اسقاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُقْع.
-
اسقاع
لغتنامه دهخدا
اسقاع . [ اِ ] (ع مص ) برگردیدن گونه : اُسقع لونه (مجهولاً)؛ برگردید گونه ٔ او. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اثغاء
لغتنامه دهخدا
اثغاء. [ اِ ] (ع مص ) عطا کردن : یقال اتیته ُ فمااثغی شیئاً. (منتهی الارب ). || گوسفند دادن . (تاج المصادر بیهقی ). || ببانگ آوردن ، چنانکه گوسفند را: اثغی شاته . (منتهی الارب ).
-
اصقاع
لغتنامه دهخدا
اصقاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صُقْع. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). نواحی و اطراف : شعار اسلام در آن بقاع و اصقاع ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 295).
-
اصقاع
لغتنامه دهخدا
اصقاع . [ اِ ] (ع مص ) پشک افتادن زمین را. پشک زده شدن زمین (مجهولاً). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و پشک نوعی از شبنم است که شبهای تیرماه مانند برف بر زمین افتد. (آنندراج ). و رجوع به پَشَک شود. رسیدن صقیع بزمین . (ازاقرب الموارد) (قطر ...
-
اسقاء
لغتنامه دهخدا
اسقاء. [ اِ ] (ع مص ) آب دادن . (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ): اسقاه اﷲ الغیث ؛ آب دهاد او را خدای . || آب آشامانیدن . آب خورانیدن . || کسی را آب دادن برای چهارپای یا برای زمین . (تاج المصادر بیهقی ). آب دادن چاروا یا زمین یا هر...
-
اصغاء
لغتنامه دهخدا
اصغاء. [ اِ ] (ع مص ) اصغاءبه حدیث کسی ؛ استماع آن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گوش داشتن بسخن کسی . (منتهی الارب ). گوش فراداشتن . (از کنز) (غیاث ) (آنندراج ). گوش دادن . (زوزنی ).گوش نهادن . (از مدار). گوش فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). شنودن...