کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استمراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استمراء
لغتنامه دهخدا
استمراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گوارنده آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوارا شدن . (وطواط). گواریدن گذشتن : فهو [ ای حشیش ] اکثر غذاء الاّ انه اعسر استمراء. (ابن البیطار). || گوارا پنداشتن . خوشگوار یافتن طعام را. (منتهی الارب ). || بگوارانیدن . || دوشیدن ...
-
جستوجو در متن
-
مستمری
لغتنامه دهخدا
مستمری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمراء. رجوع به استمراء شود.
-
لحمان
لغتنامه دهخدا
لحمان . [ ل ُ ] (ع اِ) ج ِلحم . (منتهی الارب ): قال الشیخ نجیب الدین الحبوب اسهل استمراءً و هضماً من اللحمان . (از بحر الجواهر).
-
صمغالدامیثا
لغتنامه دهخدا
صمغالدامیثا. [ ص َ غُدْ دا ] (ع اِ مرکب ) صاحب منهاج آرد: آن صمغ درختی است به بلاد فارس و نیکوتر آن ، آن است که صافی و مایلی به سرخی باشد و مدت و حراقت آن قوی بود وملطف بود و بادهای غلیظ که در معده و امعاء عارض شود سود دهد و بلغم را که در معده است ، ...
-
اعسر
لغتنامه دهخدا
اعسر. [ اَ س َ ] (ع ص ) چپه دست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنکه با دست چپ کار کند. (از متن اللغة). کسی که با دست چپ کار کند. مؤنث : عَسْرا. ج ، عُسر، عُسران . (از اقرب الموارد). چپ ، (المصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). چپ م...
-
دوشیدن
لغتنامه دهخدا
دوشیدن .[ شی دَ ] (مص ) خارج کردن شیر از پستان . (ناظم الاطباء). شیر از پستان برآوردن . (از آنندراج ) (از غیاث ).فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن : هدب . احتلاب . محالبه . حلاب . (یادداشت مؤلف ). استمراء. (دهار). حلب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیه...
-
گوارا
لغتنامه دهخدا
گوارا. [ گ ُ ] (نف ) (از: گوار + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ) پهلوی گوهاراک «مناس 275». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نقیض گلوگیر است و هر چیز را گویندکه ذائقه را خوش آید و به حلق به آسانی رود و زود هضم شود. (برهان ). هر چیز که خوش مزه باشد و به ط...