کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استضلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استضلال
لغتنامه دهخدا
استضلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب ضلالت کردن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
استذلال
لغتنامه دهخدا
استذلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوار پنداشتن کسی را. (منتهی الارب ). خوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خوار و ناچیز شمردن . اِکاره . اذلال .(زوزنی ). خاضع کردن . خوار گرفتن کسی را : و چون همت پادشاهانه ٔ او بر استذلال صعاب باغیان و استلانت رقاب یاغیان م...
-
استزلال
لغتنامه دهخدا
استزلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بلغزیدن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). لغزانیدن خواستن . لخشانیدن خواستن . (مجمل اللغه ). || بلغزانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). لغزانیدن . (منتهی الارب ). بر لغزش داشتن . قوله تعالی : اِستزلهم الشیطان . (قرآن 155/...
-
استظلال
لغتنامه دهخدا
استظلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استظلال بظل ؛ خواهش سایه کردن . سایه گرفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). || پناه بردن بسایه . پناه جستن . (غیاث ). || نشستن در سایه . در سایه نشستن . بسایه شدن . در سایه درآمدن . || استظلال از چیز و استظلال بچی...