کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استبراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
استبراء
لغتنامه دهخدا
استبراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برائت جستن و برائت خواستن از عیب و وام و تهمت و مانند آن . (از منتهی الارب ). طلب دوری از گناه و قرض و عیب . بیزاری جستن . بیزاری خواستن . || ترک آرامش با زن تا سپری شدن حیض . ترک نزدیکی با زن تا گذشتن یک حیض . (منتهی الار...
-
جستوجو در متن
-
پاکی خواستن
لغتنامه دهخدا
پاکی خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) استبراء.
-
تقرئة
لغتنامه دهخدا
تقرئة. [ت َ رِ ءَ ] (ع مص ) بند کردن زن جهت استبراء تا انقضای عده ٔ او. (از اقرب الموارد). رجوع به تقری شود.
-
مستبری
لغتنامه دهخدا
مستبری ٔ. [ م ُ ت َ رِءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبراء. برأت خواهنده از گناه یا از دین و وام . || آنکه طلب عمق و نهایت چیزی را کند تا آن را دریابد و قطع شبهه از او کند. || ترک جماع کننده تا حائض شدن زن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پاک کننده ٔ...
-
تقری
لغتنامه دهخدا
تقری ٔ. [ت َ ] (ع مص ) بند کرده شدن زن جهت استبراء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تقرئة شود. || بیرون آمدن از حیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مطهرات
لغتنامه دهخدا
مطهرات . [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمطهر. چیزهائی که بر حکم فقه اسلامی وسیله ٔ تطهیر اشیاء متنجس هستند. در توضیح المسائل آرد: یازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهرات گویند. اول آب . دوم زمین . سوم آفتاب . چهارم استحاله . پنجم کم شدن دوسوم...
-
عدة
لغتنامه دهخدا
عدة. [ ع ِدْ دَ ] (ع اِ) عده . گروه . (اقرب الموارد). گروه . عده ٔ کتب ، جماعت کتب . (منتهی الارب ). یقال عندی عدة کتب . و رأیت عدة رجال و عدة نساء؛ أی جماعة منهم . (از اقرب الموارد). || شمار. (آنندراج ). || شمردن . (ترجمان القرآن ). || مدت سوک زن ...
-
اقراء
لغتنامه دهخدا
اقراء. [ اِ ] (ع مص ) لازم گرفتن ده را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرداندن جل را بر اسب . (منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. (تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن . مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن . || دردگین پشت گردیدن . (منتهی ...
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن اسعد کوفی انصاری . مولد او بکوفه به سال 113 هَ . ق . او در کودکی از پدر یتیم ماند و مادر بعلت تنگدستی ویرا بشاگردی گازری داد. ابویوسف گوید: هر روز از راه دکّه بمدرس ابوحنیفه میشدم و از سخنان ...