اقراء. [ اِ ] (ع مص ) لازم گرفتن ده را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لازم گرداندن جل را بر اسب . (منتهی الارب ). دائم داشتن جل بر پشت ستور. (تاج المصادر بیهقی ). || مهمانی جستن . مهمانی کردن کسی را. مهمانی خواستن . || دردگین پشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قرآن خواندن فرمودن . || سبب خواندن شدن . (ناظم الاطباء). خوانا گردانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوانانیدن . || سلام رسانیدن بر کسی .(اقرب الموارد). || حیض آوردن . || پاک شدن از حیض . || قرار گرفتن منی درزهدان ناقه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوقت وزیدن باد. || بازگشتن . || نزدیک آمدن حاجت . || سپس ماندن . سپس گذاشتن . || نهان گردیدن . || برگردیدن . || پرستیدن . || بند کردن زن را جهت استبراء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.